فقط خدا

  • خانه 
  • لبیک یا الله  

پنجشنبه ها چه احساسی دارید ؟؟

06 خرداد 1400 توسط فقط خدا

​” هر روز میخوانید متنهایی رو  وامروز بخوانید این متن را “

پنجشنبه ها، رفتن به سر قبرها حال آدم رو یک جوریای آروم میکنه “”

“شهر خاموش “
قبرهای کوچک وبزرگ 

چه آدمهای که زیر این خاک که نخوابیده اند! 

به راستی آدمی به دنبال چه این دنیارو انتخاب کرده است ؟

این کاروانسرا ، آخرش وانتهایش فقط قبر است…….

خانه ابدی ، خانه ای که جز خودمان واعمالمان دگر هیچ در آن جای ندارد 

جسمی که انقدر به آن مغروریم ؛ وهمیشه به بودنش مینازیم وحرص میخوریم هرچه زیباییه فقط نثار این جسمی که آخرش طعمه مورچه ها ومارها خواهد شود …..

دل بستن به دنیای که شناختنش سخت نیست “ 

آرام ، آرام راه رفتن بر سر قبرهای که هزارتا حرف دارند برای گفتن 

آیا به راستی به این خانه ابدی فکر کردیم …

اگر همین الان حضرت ملک الموت به سراغمون بیاد آماده ایم ؟

بزار براتون بگم بیاید اول از پدر ومادر بگویم : 

پدر مرد رنج کشیده ای که تمام سختی های دنیارو بر دوش کشیده که اون جوری که باشه شرمنده ما نشه 

مادر آن بانوی باعفت وحیایی که نه ماه فرزند رو در شکم بزرگ کرد تا انسانی به دنیا بیاورد تحویل جامعه بدهد ..

به راستی هرکس میگوید که چرا مرا به دنیا آورده فقط یک سنگ دوکیلویی را دوروز تمام بدون اینکه آن را زمین بزارد بر شکم خود بگیرد وخواهد دید این مادر یک فرشته است…. 

دیگر شبهای که نخوابید بر سر گهواره کودک ویا شیر دادن دوساله که از شیره استخوانش به فرزندش داده بگذریم … آیا قدر دان محبتشون بوده ایم واحترام گذاشتیم؟…

برادر دینی وخواهر دینی ..

آیاتونستیم غیبت وتهمت را نزنیم وفقط خاموشی رو انتخاب کنیم واین زبان نرم را که همه بلاهای دنیا نثار این زبان است مهار کنیم ؟

به راستی  آیا تونستیم که مفید باشیم واز جسمی که امانت خداست خوب استفاده کنیم ودرراه خدا نثارش کنیم 

راستی آیا شهیده زنده بوده ایم؟؟؟؟؟

هوس نفسانی ، این اسب سر کش را تونستیم مهارکنیم؟ 

پدری بهر نصیحت به فرزندش گفت پسرم یوسف زمان باش 

پسر پوزخندی زند وگفت پدرم آیا دختران خواهند گذاشت آیا؟؟

پدر گفت که یوسف اسیر طعمه زلخیای زیبای مصر گشت ولی چشم را در راه خدا به زمین دوخت که پادشاهی نثارش شد …

پسر شرمگین گفت ای پدر حق با توست حق گناه دیگران فقط همین بس که نگاهم را به زمین بدوزم به عشق خدای خوبم 

که هوس آخرش آتش سوز ناک جهنمه 

عزیزانم ما از آتش میترسیم ولی از خشم خدا نه …

هر روز میشنویم که یکی بار سفر را بست ورفت به سفر آخرت تو بگو آیا آماده ای برا این سفر؟؟؟؟؟

توبه کن که توبه پذیر است خدا 

رفتگان واسیران خاک را شاد کنید همیشه با ذکر صلوات وفاتحه ای که ما هم میمیریم ومنتظر همین صلوات وفاتحه خواهیم ماند 

 #به_قلم_خودم 

کنیز زهرا( س) 

زهرا امیری

 نظر دهید »

انتخاب برتر   زندگی بهتر    با تصمیم درست 

06 خرداد 1400 توسط فقط خدا


​نوکری اربابم حسین

#انتخاب_برتر_زندگی_بهتر

تمدید ثبت نام حوزه های علمیه خواهران 

باش در راه بندگی 

که راه آزادگی همین است بس

 1 نظر

راستی اگر رای ندیم مملکت بی رئیس جمهور میمونه؟؟؟؟؟؟

06 خرداد 1400 توسط فقط خدا


رای بدی یا نه این مملکت بی رئیس جمهور نمیمونه 

فقط خون شهدا که ریخته شده باید جواب گوی آن باشیم  

اگر با تحقیق وآگاهی رای بدی  رای تو به نفع فرزندانت خواهد بود 

تو بمان با رای خود 

نباش دشمن شاد کن 

آمریک یک مستکبر است 

آمدنش جز بلاها است 

انقلاب  اسلامی ایرانم 

خار چشم دشمنانم 

دارد امنیت وآرامش 

ندارد در دلش داعش 

#به_قلم_خودم

زهرا امیری 

کنیز زهرا ( س) 

 2 نظر

طلبگی یعنی زینب وار خدمت مولایم مهدی ( عج) 

05 خرداد 1400 توسط فقط خدا


​چه شهدا ی که جان دادن ورفتن، وراه بندگی رو بر دنیا ترجیع دادن

 

چه کسانی  جا ماندن از قافله عشق 

ولی جنگیدن با نفسهای روشن 

چه یارانی که نبودن راستین 

دل بستن به این دنیای دروغین 

چه کسانی، راه  شهدا رفتن 

نبستن، دل به بندگی این دنیا 

تو کدامین راه خواهی  ای خواهر 

راه شهدا یا جامندگان یا ودنیا پرستان 

آخرش راه مرگ به اتمام خواهد کشید 

اونم بسته به دیده تو خواهد بود همین 

طلبه شدن درست بر باب آرزوهاست  

چون پروانه ای که بال پرواز خواهد

پرواز در اوج آسمانهاست  

تو باش زینب وار

آن هم  در پیرو راه مولا مهدی

راستی دانی که حجابت 

تیری  است بر چهره دشمن 

کنیزی زهرا( س) بدان افتخار است 

آن هم با خلوص پاکی نیت 

تو بیا راه کوتاه است 

که این عمر عجب میگذرد 

#به_قلم_خودم 

زهرا امیری 

کنیز زهرا ( س) 

 نظر دهید »

حرفهای با خدا

31 اردیبهشت 1400 توسط فقط خدا

​درد دل با خدا

خدایا تو ای یار همیشگی من 

تنهایم را با تو تقسیم میکنم چون این تویی، تنها یار دوران سختمی وخوشیهایم “"”

تو بمان با من که گر  نباشی پیر بی توانم

تو ای معبود من 

تو ای زیبایی زندگی من 

در جاده های پر پیچ خم زندگی این تو هستی که میگیری دستم را …

باران رحمتت بریز بر سر این بنده رو سیاه 

تو نباشی من هیچ وپوچم 

زندگی رو با نامت گره زده ام 

تا در پرتو آسمانها در کنار ابرهای آرزوهایم ببندم بالهای که به عشق تو باز میکنم ..

تو ای عزیزتر  از هر کسم ،باش کنارم در تلاطمهای زندگی در اوج لذت های زندگیم در نقطه کور تنهای باش کنارم که وجود تو نور یست بر من بی امان از روزگار پردرد عالم ..

غیراز تو ،که درمان کند دردم را 

به غیر از تو، که آروم کند دل بی تابم را

به غیر از تو، که کنارم باشد در اوج بی تابی هارا 

من تو را خواهم در خوشی وناخوشی در خوشی وتلخی در تنهای وتاریکی قبر در اوج درد کشیدن جان از بدن در زمانی که نیاز دارم به گرفتن دستم از طریق دست تو 

دنیا با زیبایش خواهد ماند ومن مانم تو  ………باش کنارم مگذار حالم رو به خودم 

خدایا ای معبود من دلم جایگاه تو باشد نه غیراز تو، که اگر باشد نابودم در چاه ظلمت …

#به_قلم_خودم

زهرا امیری 

کنیز زهرا ( س)

 نظر دهید »
  • 1
  • ...
  • 30
  • 31
  • 32
  • ...
  • 33
  • ...
  • 34
  • 35
  • 36
  • ...
  • 37
  • ...
  • 38
  • 39
  • 40
  • ...
  • 87
تیر 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
  1 2 3 4 5 6
7 8 9 10 11 12 13
14 15 16 17 18 19 20
21 22 23 24 25 26 27
28 29 30 31      

فقط خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حجاب وعفاف
  • حق الناس
  • حکاب وعفاف
  • سپاه
  • لبیک یا خامنه ای
  • لبیک یارانه ای

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس