امید یا نا امیدی
14 آبان 1400 توسط فقط خدا
غم وامید
به روزگار آمده غم
در خیال غم میدیدم غم
به صورت غول به شب های تاریک
شدنمایان، افتاده ترس بر جانم
به صدای غم گفتم: توای که به مثل بختک
شدی آوارخوابم
بردار از روشانه من
ندا آمد ،آهای عزیزجان
تونباش غم دار
بشنو از این راهنما
اگر هست زندگیت پاییز
آنرو کنم گلستان بهار
ومیبره غم روبا خود
من آوردم شادی
به شرط امیدبخشی
تو شب تاریک
تو ببین نور امید
غم میره شادی میاد
قَم استوار کن
سینه توسپر کن
جنگ باناامید رو تو شروع کن
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)