دلهای پراز آشوب
گوشه دل گرفت روانه شش گوشه حرمی شده که حتی تو خواب برایم تداعی نمیشود
دلم گرفت روانه قبرستانی شد که هیچ وقت در خواب هم نخواهم دید
نم نم اشک بر گونه ای که همیشه مسیرش رو پیدا خواهد کرد میریزه
قلب آکنده از درد میشود گویا دستانی بر قفسه سینه است که بکشند این قلب پراز درد را
خدایا
تو ای مهربانترینم،شش گوشه شده خواب خیالم
قبرستان بقیع شده رویایی که نمیبینم در آرزویش هستم
خدایا توقع زیاد نیست این دل پراز درد مرا تسکین دهی
به آرزوی همه مردم
دیدن یار ی که غریب هست
میبینیم ونمیشناسیم اورا
خداوندا
دلم آکنده از درده
بغض فشارمیده گلوم رو
غروری که نمیشه نمنم اشکهایم مسیر همیشگی را سپری کنند
دردم از مردمی است که میبینند ولی خودرا به غفلت میزنند
دردم از فراموشی هست
از جهالت این مردمی که ميکشند، ومیریزند خون های بیگناه رو
مگر چقدر تیره شده قلبهایمان
کجا دارند این مهر ومحبت ها
دستان ما رو بگیر ای فرمانده
به مسیری هدایت کن که راه صالحین هست
حال کشورم رو با معجزه ای خوب کن
درد مردمم رو دوا کن
دست ظالمان رو برای مردمم رو کن
به امید نور پرامید م ای خدا
به امید رساندن مجنی بشریت
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
با افتخار تمام طلبه مدرسه بنت الرسول( س)
یاعلی