عید ،قناعت یا تجملات
چه روزهای داشتیم ?
ماه اسفند که میشد وقتی با اون خستگی شیرین که از مدرسه میامدم،
خونه بوی خاصی داشت مادر همه خونه رو تخلیه کرده بود تو اون حیاط های بزرگی که داشتیم ?
شروع به شستن میکرد
روبه من میکرد میگفت بیا کمک
تمام لذت خونه تکونه های ما این بود که بوی عید میاد وداریم نزدیک میشیم به لباسهای که مادرمون با سلیقه خودش برامون میخرید واون عیدهای که پدرمون میداد بهمون ? ?
تمام خستگی خونه تکونه شیرین بود خودمون رو با کف آب سرگرم میکردیم شیطنتهای که میکردیم هنوز به یاد خاطر مان هست و مونده ….
بعداز شستن قالی ها پرده ها وملافه ها وخشک شدنشون پهن میکردیم
همه چیز ،بوی خاصی داشت لذت خاصی، چه کیفی داشت خدایا
بعد با خواهرم، همراه مادرمون میرفتیم خیاطی لباسی رو که خودش انتخاب کرده بود داده بود بدوزه برامون قواره تنمون میکردیم ….
عجب ذوقی میکردیم با لباسهای خوشگلی که مادر انتخاب میکرد .
عید دیدنی هارو بی چون چرا میرفتیم خونه همه فامیل از فامیل دور بگیر تا نزدیک …
عیدی های که میگرفتیم هرچند هم کم بود ولی دوس داشتیم
وای از سفره عید نگفتم
اون سفره بلندی که پهن میکردیم همه چیز رو روش میزاشتیم
از میوه، شیرینی بگیر تا آجیل ، تنقلات …
سبزهای خوشگلی که اصلا بوی از مد وجدید بودن نداشت
عجب روزهای داشتیم
کجا داریم میریم
خونه تکونی های ما ساده بود بی ریا
ولی الان مد عوض میکنن وتجملات رو با خریدن برنز وعوض کردن به رخ هم میکشن ..
بچه هارو که دیگه نگیم بهتره ?
به انتخاب خودشون که هر ماه یاهر هفته میخرن با گرونترین نرخ فقط چکُش میکنند ومیکوبند سر همدیگه لباس من گرونتره از فلان جنس از کجا..
سفره عید رو که هر کس میزاره وضعیت از آجیل های گرون تا تزیناتی که بعضی ها ندیدن به خواب حتی
عید دیدنی رو که چه عرض کنم به زور خونه پدر ومادر تنها برن هنر کردن صله ارحام کجاست الان
…..
آه خدای مهربونم
چند سال طول کشید این همه تغییر
ساده گی قناعت اون روزها تبدیل شده به تجملات، فرخ فروشی الان
راستی یک سوال؟؟
کی یادشه پارسال سفره عید ش چطور بوده
بهتر نیست به جای تجملات دل رو شاد کنیم
اون خرج های الکی رو صرف دوستان عزیزی کنیم که عزت دارن وغیرت ولی مال دنیا قسمتشون کمه به
ندرت
کنیز زهرا ( س)