فقط خدا
30 مهر 1400 توسط فقط خدا
به دوربرم نگاه میکنم هیچکس نیست ، در چارچوب بیکسیم فقط تو دستم رو میگیری
به مانند پروانه ای میمانم که از پیله بیرون آمده وجز تو هیچ راهنمایی نداره
تو ای ایزد من تو ای معبود من دریافتم قدر داشته هایم را همیشه بدانم چرا که زود میگذرند
یاد گرفتم از غصه هایم ، یک تابلو بارنگهای پراز امید نقاشی کنم چرا که در اوج غم وغصه هایم تنها تو همراه من بودی اون هم یک همراهی قشنگ وزیبا به رنگ بهشتی که وعده دادی
پروردگارم تارپود وجود من همه به فدای نام بزرگت که زیباترین اسم دنیاست
یاد گرفتم بمونم در جاده ای که برایم کشیدی
جاده ای که پراز خوشی و رنج هست ولی آخرش منتهی هست به نور امید تو
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)