مادر
به قلم خودم
مادرم هی امر میکرد بهم من “"داد زدم ولم کن دست از سرم بردار ،مادرمدلش شکست ? رفتم خوابیدم دیدم یک مرد بلند قامت بالای سرم با اعصبانیت تمام موهامو میکشید میبرد داد میزدم ولم کن مادر کمکم کن مادرم کنارش هی گریه میکرد هیچ نمیگفت صدای اشکهاش سرکوب میشد رو سرم ? خدا کمکم کن داد میزدم کجا منو میبری -ولی مردعصبانی ولکن نبود همچنان میبرد گریه میکردم مادر تورو خدا کمکم کن انقدر مرا میکشد تا بالکن خونه امان مرا کشاند یکدفعه مرد به صدا آمد اگر مادرت ببخشد ولت میکنم دست به پای مادرم شدم آه ای مادر تورو به مهربانیت بگذر از من ? ? مادر م گفت ولش کن توروخدا *منو ول کرد رفت یک دفعه از خواب پریدم کلی گریه کردم رفتم دست مادرم رو بوسیدم که مادرمرا ببخش حلالم کن ? ? برگرفته از یک قلمی که به اسم مادر قسم میخورد بیاید دست بوس مادران وپدران باشیم که گنج های الهی هستن
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت رسول (ص)