معامله با خدا
م
عامله وسودی هزار برابر، در چند لحظه
داستانی واقعی
اسمم نازنینه روزهارو سپری کردم با کمک خدا وتلاشهای خودم دانشگاهمو تموم کردم
درهای کار به روی همه بسته بود!
من موندم یک لیسانسی که خیلی براش زحمت کشیدم
هیچ امیدی به سرکار رفتن نداشتم.
یک روز 100هزار برای خانمی که سرپرست فرزندان یتیمش بود فرستادم .
اسم ایشون رو به اسم خدیجه س .سیو کرده بود .خواستم شمارشو بگیرم که بگم پول برات ریختم .چون سواد نداشت باید بهش میگفتم، که پول ریختم براش ..
اما اشتباهی شماره زن پسر خاله ام که شوهرش معاون آموزش وپرورش بود رو گرفته بودم
.شماره زن پسر خاله ام رو تو گوشیم با خدیجه س .سیو کرده بودم
…..
هم اسم اون خانمی که کمکش کردم بود
..
بعد که دیدم گوشی جواب نداد بی خیال شدم بعد از چند لحظه خودش بهم زنگزد ( زن پسر خاله ام) ما هیچ وقت تماس تلفنی نداشتیم باهم…
وقتی صداشو شنیدم شوکه شدم !وای خدای من این کیه ،خانم س .هستش؟
بعد که صداشو شناختم .اون وقت متوجه شدم زن پسر خاله ام خدیجه هستش …
اون تلفن باعث شد که بهم کلاس دولتی پیش دبستانی بدن یک چیزی مثل یک رویا یک معجزه
که حتی تو خواب نمیدیدم
…
این شد معامله من با خدا از یک دست کمک به یتیم های خدیجه خانم از طرفی دیگه باز شدن گره کارم به اسم خدیجه خانم…
دنیا پراز خیر برکته
کافیه خودمون دعوتش کنیم
نزدیک عیده ماه پرخیر رجب
اگر دوست وآشنایی ویا حتی فامیل وهمسایه ای داریم که این دم عیدی نیاز داره ،نکنه تو سیر بخوابی اون گشنه ،
نکنه تو لباس خوب بپوشی اون کهنه،
نکنه نگاه تو سیر باشه از مال دنیا ونگاه اون پراز حسرت ..
اگر خوشبختی میخوای اون رو برا همه بخوا ه لبخندت با لبخند دیگران که زیباتر میشه هدیه کن ..
اگر پول برا کمک نداری از آبروت برا جمع کردن کمک به دوستانی که عزت دارن ولی از مال دنیا بی نصیب هستن خرج کن ..
این روزها چشماهی منتظر دستان سبزی هستن ..
مرام مولا علی رو فراموش نکنیم
با خدا معامله کن که هزار برابر سود خواهی کرد
یاعلی
کنیز زهرا ( س)