پروردگارم
در گدایی تو چه کنم که باد آورده به روی من طعنه بندگی نکردهایم را
خالصانه گویم ایزد من چه بی ثمر بود عمرمن که نتوانسته بندگی را به جا آورم
شب جامه به تن خواهد کرد وروسیاهی مرا پنهانتراز قبل میپوشاند
خواهم رو آورم به سجاده پراز عشق وگویم دردهای که شبانه هایم بر بالش تنهایی سر میکرد
پروردگارم تو تمام ثروت پنهان وآشکار منی ،اما حیف که چون گل بی ثمر در صحرا مانده ام ،وروزگار خوش دنیا رو به کام آخرت زیبا فروخته ام
بگیر دستان بی رمق وحقیر مرا که ،من آنم روزی خواهم شد مهمان قبر تاریک وسرد ،وتویی باز مونس وفریاد رس من
…
الهی ،
توای زیباترین ترانه زندگی من
بودی کنارم ولی ندیدم
دستم را گرفتی ولی ندیدم
اشکهایم را به طفل صغیر پذیرا بودی ولی باز ندیدم
گناهم را دیدی وبه روی من نیاوردی ولی باز این بار هم ندیدم
به
خوشی های که از یاد برده بودم تورا لبخند زدی ولی باز ندیدم و شکر نکرده از کنار این قضیه هم گذشتم
خدای من ،من آنم که نیازمند توام
خدایا من درمانده ام
شرمنده ام
به بودنت نیازمنتراز قبل هستم
کنارم باش مثل همیشه
که اگر نباشی کنارم ،منم ذلیل ومسکین
#به_قلم_خودم
کنیز بانو زهرا(س)