فقط خدا

  • خانه 
  • لبیک یا الله  

یتیم

24 فروردین 1400 توسط فقط خدا

​واقعا این شعر زیباست …..
کودکی در گوشه ای کز کرده بود ..

آتشی روشن ز کاغذ کرده بود ..
سوز سرما بود و کودک بی لباس ..

صورتش سرخ و نگاهش آس و پاس ..
صد تَرَک در دستهای کوچکش ..

خط پیری بر جبینِ کودکش ..
ضَجّه می زد ناله را در خویشتن ..

دردِ یک صد ساله را در خویشتن ..
ابر می بارید و سرما بس عجیب ..

باد هم شلاق می زد نانجیب ..
رهگذرها جملگی در کارِ خویش ..

یک به یک گمگشته در افکار خویش ..
زین میان یک تَن به کودک خیره بود ..

غصه ی کودک به جانش چیره بود ..
اشک در چشمان مستش حلقه بست ..

بر سر کودک کشید از مهر دست ..
مثل یک مجنون لباسش را درید ..

اشک ریزان بر تن کودک کشید ..
کودک بی چاره با یک آه سرد ..

با صدایی زخمی از چنگال درد ..
دیده بالا برد و با آن مرد گفت ..

از خدا کُت خواستم او هم شنفت ..
با خدا فامیل نزدیکید نیست ؟..

از کنار او مرا دیدید نیست ؟..
گفت آری بنده ی اویم رفیق ..

گر چه طاعت را از او کردم دریغ ..
خنده بر لبهای کودک نقش بست ..

داد بر آن مرد اشک آلود دست ..
گفت می دانستم از انجام کار ..

نسبتی داريد با پروردگار.

مطلب قبلی
مطلب بعدی
 نظر دهید »

کلیدواژه ها: آتش بنده خدا سوز صدا

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

فقط خدا

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • حجاب وعفاف
  • حق الناس
  • حکاب وعفاف
  • سپاه
  • لبیک یا خامنه ای
  • لبیک یارانه ای

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس