حسرت روزگار گذشته
20 تیر 1400 توسط فقط خدا
دلش آروم وبی تاب
رفت سراغ یک کتاب
خواند در عمق یک کتاب
شروع کرد به آه داد
که ای کاش بود این زمان
خوشی های زودگذران
میروند چون باد خزان
میماند گلهای خندان
به دوراز تیغهای پنهان
راه حق درستش همین
که باشد ساده راستین
نداشتن رازی پنهان
داشتن آهی پنهان
بگفتن که ای کاش
داشت دکمه ی پنهان
میزدیم به روی دکمه
میرفتیم به دوران کهنه
شور شوق دوران
بوده در لذتهای گذشته
لذت زود گذر میرود
میماند لذت جاودانه
حسرت ای کاش بود روزی
ندارند مردمان خدا دوستی
تو لذت بر از بهر عمر
چون ندارد دکمه برگشت عمر
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)