فیلم از طرف لبیک یا حسین
? اوج غربت مهدی فاطمه اونجایی است که ما منتظراش هم اگه ایشون رو صدا میزنیم به خاطر مشکلات خودمون هست
? کسی آقا امام زمان رو برای خودش نمیخواد
ما برای امام زمان چه کردیم?
? اوج غربت مهدی فاطمه اونجایی است که ما منتظراش هم اگه ایشون رو صدا میزنیم به خاطر مشکلات خودمون هست
? کسی آقا امام زمان رو برای خودش نمیخواد
ما برای امام زمان چه کردیم?
تق تق تق صدا میاد
صدای پای باد میاد
میرقصه شاخه های درخت
با نوازش باد های سرد
آمده فصل عروسی زمین
با ریزش برگ ها رو زمین
آروم آروم یواش یواش
میباره ترنم بارون
بارون فصل پاییز
شادی بخش دل زمین
هوا شده کمی سرد
بازم بخاری سلام کرد
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
#پاییز_زیبا ?
به رسم روزگار، آمده فصل طلا
زردی برگ درختان
چون تلاطم نور آفتاب
هست خزان این فصل احزان
رفته تابستان فصل خوبان
باشد نشانه ، زردی برگ درختان
باد تند خش خش برگ زیر پاها
عابرین میبیند امدن فصل دگر
دارندسفری دگر پرندگان این محل
کوچ از یاد کوچه ها
رسیدن به شب یلدا
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
با خدا باش پادشاهی کن
سلام،خواهر های عزیزم
تا میتوانید خشیت،به کار ببرید…
یک ترس زیبا، از معبودی که عاشق شماست. این دنیا رازی دارد. از جنس زیبایهایش که میفریبد،و میبرد در اوج تاریکی های دنیا؛؛مال و تجملهای دنیا گرچه زیباستو چشمگیر، ولی همه امانت خداست .وچند صباحی در دستان ما هستن “""”
بیاید باشیم چون” دُر مروارید اسلام “بانو فاطمه زهر( س)، درسته به گرد پای بانو نمیرسیم ولی میتونیم کنیز بانو باشیم. با روش ومنش وبزرگی بانو وراه وشیوه زندگی بانو فاطمه زهرا ( س)
باشیم در سیطره عشق الهی همه که به فطرت انسانیت برگردد …
تو ای بزرگ بنده عالم ،ببین چقدر بزرگی وعزیز که خداوند رحمان امر فرمودند: به فرشتگان،بر تو ای بنده سجده کنند… ویادکن دوست همیشگیت را که عاشقانه دوستت دارد واوست ایزد پاک ویکتا
وبترس، از خمیازه شیطان که وقتی به خواب غفلت رفت از غرور وکبر بی موردش، قسم یاد کرد بنده وعزیز کرده خدارو به ته جهنم بکشد .با وعده های زیبا وفریبنده ای که دارد در گوش ودل آدمها
باشیم ونباشیم ،وعده الهی حق است از اول ادم تا آخر خاتم
هرکس بر بار اعمال خویش مزرعه وکشت پر رونق اعمال خودش رو برداشت میکند
فقط باشیم با خدا که با خدابودن ته پادشاهی کردن است
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
مدرسه بنت الرسول( س) شهرستان الشتر
ز.امیری
امیدومهر خدا
امشب یک قصه دارم یک قصه واقعی ، از جنس خوبی ، امید؛شنیدنش خالی از لطف نیست ? ? ?
زندگی در پیچ خممیگذشت، شیدابا آرزوهای زیبا، واردخونه بخت شده بود”
تعجب آوربود این زندگی ، خیال انگیز ترین زندگی رو در جلو چشمانش میدید… زیبا وشیرین ، مرد رویاهای شیدا پولدار نبود ولی مهربون بود ومردانگی داشت""”
ویک زندگی رو به سبک آرامش به شیدا تقدیم کرده بود میگذشت روزگار وشکر خدا میکردن،، خدا یک فرشته کوچیک به شیدا ومحسن هدیه داده بود ولی وضع معشیت شیدا ومحسن خیلی بد بدتر میشد ، بود روزگار که حتی شامی برای خوردن هم نداشتن … ? ? ? ? ?
کار محسن مسافر کشی بود وهرچی در میاورد خرج ماشین میکرد یا وام؛ قسط هارو پرداخت میکرد..
روزگار گذشت عید نوروز، روز به روز نزدیکتر میشد،همه در پی خرید بودند شیدا همش نگاه میکرد دوبرانیشو ولی تو دلش میگفت: همیشه، سرمایه من خدا وهدیه های خداونده، هیچ ناراضی نبود شکر میکرد خدارو برا هرچیز که داشت ونداشت …
بعدظهر قرار بود سال تحویل بشه وهنوز هیچی نخریده بودند نه لباس، نه آجیل، نه شیرینی ونه مخلفات ? ?
محسن آمد خونه روبه شیدا کرد گفت: شیدا جان امروز همینقدر کار کردم 15هزارتومان من شرمنده توام
پول رو بردار برو بازار بگرد شاید آجیلی به این قیمت پیدا کردی شاید مهمونی آمد. آبرو داری بشه، شیدا با دلی توکل به خدا چادربه سر کرد بچه اشو پیش مادرشوهرش گذاشت رفت ?
با پای پیادیه با صدای دل شکسته از زمانه میرفت با خیال خودش همش فکر میکرد چی بخرم آیا با این پول من میشه آجیل خوبی بخرم..
خودشو سپرد به خدا رفت …
در طول راه به دست فروشها نگاه میکرد وبه قیمت ها، میگذشت میرفت خیلی گشت ،بازارچه نوروزی رو
ولی هیچی پیدا نکرد ..
ته بازارچه یک آجیل فروش بود همش فریاد میکشید بدو بدو آجیل کیلو 15هزار
شیدا خوشحال رفت سراغ آجیل فروشی ، وقتی چشمش به آجیل هارفت یک دفعه اون خنده زیبای که بر لب داشت محو کرد ..
آجیلها کهنه بودن وبه زور قابل خوردن بودن ..
به پول کف دستش نگاه کرد به آجیلها نگاه میکرد …
با خودش فکر کرد از هیچی بهتره بخرم برم خدا بزرگه وخدارو شکر کرد ..
خرید آجیل رو بدون توجه به جار زدنهای فروشندها راهشو ادامه دادرفت …
بی تفاوت که اگر نگاه کنم دلم میخواد ممکنه آه بکشم….
راه رو کوتاه کوتاهتر کرد با قدمهای پر استوارش ومیرفت به سوی کلبه ای که خودش وشوهرش در یک اتاق درست کرده بودند شیدا از وقتی که ازدواج کرده بود تو یک اتاق کنار پدر شوهر ش اینها زندگی میکرد ..
وقتی رسید رفت تو اتاقش داشت چادرش رو در میاورد که یک دفعه صدای در اتاقش آمد
شیدا گفت: کیه ؟
پدرشوهرش گفت: سلام دخترم
نبینم دلت بگیره چشمات پراز اشک بشه
لطف خدایادت نره روزی رسونه
شیدا هاج وواج به دستهای پدر شوهرش نگاه میکرد وخوشحال میخندید ….
پدرشوهر شیدا با پول کارگری رفته بود کلی خرید کرده بود برای خودشون وپسرش
آجیل خوب ، شیرینی ومیکادو درجه و میوه های عالی
پدرشوهرشیدا خندید گفت :عیدتون مبارک سر کارگرمون بهمون عیدی داده …………
زندگی پراز تلاطم وسختی هاست
این داستان یا خیال نبود
این یک واقعیت از زندگی یک بانو هست که خدارو همه کس خودش میدونه
بیان این مطلب فقط برای اینه که بدونیم قدر نعمت های خدارو
بدونیم که خدا ته جاده های تاریک یک روشنایی گذاشته. روزنه ای به نام امید
روزی رسان خداست
مال دنیا زود میگذره
ما باید بودنیم که خدا صاحب همه ماست
خدایا به همه ما قوت بده باشیم در کوچه های که برایمان کشیدی که آخر این کوچه منتهی میشه به جاده ای که روزنه آخر ان فقط امید وتوکل به توست….
روزگاراگر سخت گذشت نترسید چون دست خدا رو شونه همه بندگانش هست
برای هم دعا کنیم
برای عاقبت به خیری
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
مدرسه بنت الرسول ( س)
✳️ شما یک پیغام از طرف امام زمان علیه السلام دارید
⭕ به انتخاب خودتان روی یکی از این دوازده شماره ضربه بزنید و قول بدهید به حرف آقا امام زمان (علیه السلام ) گوش بدهید
① اول https://digipostal.ir/cnsrsg0
② دوم https://digipostal.ir/c7uj6b7
③ سوم https://digipostal.ir/c9dwo5u
④ چهارم https://digipostal.ir/cnhjy2j
⑤ پنجم https://digipostal.ir/cq4r1gc
⑥ ششم https://digipostal.ir/c3t9sub
⑦ هفتم https://digipostal.ir/cl8fi0v
⑧ هشتم https://digipostal.ir/cjmvyxy
⑨ نهم https://digipostal.ir/c35uvd9
⓪① دهم https://digipostal.ir/ctquouh
①① یازدهم https://digipostal.ir/c0oioy5
②① دوازدهم https://digipostal.ir/ceizndn
? برای تعجیل در ظهور آقا امام زمان صلوات
✳️ نشر برای ظهور مولا
#شب_میلادت_مبارک
عجب عیدی هست امشب، به نوردرخشان آسمان، به چشمه های جوشان پربرکت، به بت های شکسته کعبه ، نوید خیر برکت با تولد یک کودک
شود منجی بشریت
، راهنمای خوبان از بد
روشنی راه بهشت
دادخواه مظلومان
هست نامش گره گشا
دهد بوی عطر ناب
عطری از عطر بهشتیان
خواهی باشی سعادتمند
تو بفرست صلوات بر احمد
بدهد بوی گل گلاب
دهانی که ببرد نام محمد
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
به دوربرم نگاه میکنم هیچکس نیست ، در چارچوب بیکسیم فقط تو دستم رو میگیری
به مانند پروانه ای میمانم که از پیله بیرون آمده وجز تو هیچ راهنمایی نداره
تو ای ایزد من تو ای معبود من دریافتم قدر داشته هایم را همیشه بدانم چرا که زود میگذرند
یاد گرفتم از غصه هایم ، یک تابلو بارنگهای پراز امید نقاشی کنم چرا که در اوج غم وغصه هایم تنها تو همراه من بودی اون هم یک همراهی قشنگ وزیبا به رنگ بهشتی که وعده دادی
پروردگارم تارپود وجود من همه به فدای نام بزرگت که زیباترین اسم دنیاست
یاد گرفتم بمونم در جاده ای که برایم کشیدی
جاده ای که پراز خوشی و رنج هست ولی آخرش منتهی هست به نور امید تو
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
سلام میکنم به هر طرف، ومیجویم راه روشن تورا ای مولا وصاحب الزمانم
راه بلد تویی وگمراه من …
غریب بی کس تنها مایم چرا که تو تکیه گاهی داری محکم به نام الله،؛ چه بسا ما هم خدارو همه کَسِمون میدانیم واوست تنها نجات دهنده …
ولی آبروی تو بیشتر است در پیشگاه الله ، پس مارو دعا کن که راه عاقبت بخیری رو پیش بگیریم
جمعه است به وقت دلتنگی های همیشگی
السلام علیک یا صاحب الزمان( عج)
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
بعضی وقت حسرت یک چیزی رو میخورم ، اونم همیشه میگم کاش بودم زمان اهل بیت( ع)کاش کنیز بانو بودم یا نوکر در خونه امیر مومنان
کاش یک بار هم که میشد میتونستم پیامبرمون رو ببینم
این حسرت ممکنه حسرت خیلی هامون باشه ..
پیامبری که از دختر ایشان یک نسل پرخیر وبرکت به وجود آمده، ونامشون نسل به نسل منتقل شده وهمیشه دارای عزت واحترام بوده وهستند
یک سوال؟
راستی ما که امام ها یا پیامبرمون رو ندیدیم چطور انقدر عاشقشونی؟
جواب سوال رو میتونیم در مهرو فداکاری هاشون عزت وپرهیز کاریشون، رفعت ومهربانیشون و…..بوده متوجه شد ودرک کرد ،درک کرد وقتی هرکس،
کسی روکه دوست داره از ته دل خودشو به هر آب وآتیشی میزنه که تورو نجات بدهو به آرامش برسونه..
خوب پیامبر واهل بیت ( ع) همون چراغ هدایت وکلید مشکل گشات وهمون راه آرامش هستن ..
پیامبر از خدا دستور گرفت ،چون اعتماد داشت به خدایی که آرام بخش دل مومنانه
میخوام یک جمله حرف بزنم، حرفی که از ته دلمه
خدایا شکر که راه منو بسته ای به راه اهل بیت ( ع)
خدایا شکرت که هرروز در نمازهایمان
گواهی میدیم به محمدفرستاده توست وعلی ولی الله هست وراه سعادت پیوسته دوستی با تو هست ودوستی بااهل پاکترین آدمهای قرن
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
#مهر_نبوی
میلاد نور مبارک
قدم قدم تا ربیع
راه خیر وروشنی
میلاد نور نبی
شده آسمان چراغانی
زمین هل هله کنان
فرشتگان تسبیح گویان
به لطف ایزدمنان
شده اسلام چراغان
قدم بر چشم شیعه ها
گذاشت پیامبر خدا
بود این روز مبارک
میلاد پرنور محمد
میلاد پیامبر اکرم رو به همه عزیزان تبریک میگویم
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
#مهر_نبوی
مهر محمد( ص)
گرفتم بر دست قلم
نداشتم بر خود هیچ غم
دارم رسولی از شهر دور ،
آورده برام یک کتاب قرآن
منجی بشر از جهالت
نه دارد فیس بوک، تلگرام
نه اینستا ونه وات ساب
اما دارد یک دنیا دنبال کننده
دل رو برده این ارباب
کوه ، دریا ، جنگل
تمام موجودات عالم
هستن عاشق محمد
او هست پدر همه عالم
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
هشتک
#مهر_نبوی
هدیه الهی
خدیجه را یک هدیه گران قیمت خدا داد..
هدیه ای که شد سعادت راه ودنیاوآخرت بندگان
ثمر این هدیه دخت نبی، زهرای کوثر
هست. که هست نسلش 14گل برتر
خوبی را از زهد و پارسای این هدیه
میشود دید همیشه وهرلحظه
نباشد خواروخسته هرکس
بفرستد صلوات بر اهل بیت محمد ( ص)
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
در چار چوب زندگیم تمام آرزوم رسیدن به چیزی بود که واقعا یک طوری برام غیر ممکن شده بود، درسم داشت تموم میشد ومن همچنان منتظر رسیدن به آرزوم یعنی طلبه شدن بود
.پدرم از اون پدرهای هستش که نمیزاشت دختر تنها جایی بره وچون شهرستان ما حوزه علمیه نداشت وناچار باید به قم میرفتم نزاشت برم طلبگی واین آرزوم مثل یک شمع خاموش شده بود
روزگار گذشت ومن ازدواج کردم وصاحب دوتا دخترشدم .. همین که تو فضای مجازی داشتم گشت میزدم یک دفعه چشمم به پوستر پذیرش حوزه علمیه افتاد اشک پرچشمهام شده بود باورم نمیشد من با سن 30 ساگلی بتونم درس حوزه رو بخونم…
خودمو جمع جور کردم با آرامش به شوهرم از آرزوهام گفتم که بهش نرسیدم وازش خواهش کردم که اجازه بده بزاره برم پی آرزوم ، خدا خیر بده همسرم رو اجازه داد ولی به یک شرط که درس خوندن وحوزه باعث نشه از خونه زندگی مخصوصا دخترات دور بشی ، منم ازخدا خواسته قبول کردم ورفتم حوزه علمیه ….
وقتی وارد حوزه شدم حس خیلی خوبی داشتم محیط سرشار از آرامش وپراز معنویت همون چیزی که دنبالش بودم معاون حوزه خانم یوسفوند که یک پارچه خانم هستند جلوم بلند شدن وبا روی خندان به استقبال من آمد وثبت نامم کرد ..
موقع گزینش هم مدیر واستادهای حوزه بودن که یکی از یکی مهربانتر وخانمتر بودن ،این همه آرامش خیلی منو خوشحال میکرد ..
وقتی بهم زنگ زدن وگفتن خانم امیری شما قبول شدید فقط خدا میدونه داشتم چه ذوقی میکردم ..
بله این بود ماجرای طلبه شدن من ولی دلیل آمدن من به حوزه راستش من خدارو عزیزترین کسم میدونم ودوس دارم باشم همیشه با اون، حجاب ونوکراهل بیت ( ع) هم باشم الان فکر میکنم نه مطمنم خدا منو دوست داره که این فرصت رو بهم داده واجازه داده که کنیز بانو فاطمه زهرا( س) باشم وامیدوارم شرمنده وروسیاه نشم
خدواندا جان ومال واولاد وهرآنچه داریم ونداریم همه هدیه های تو هستن تورو سپاس به داده ها ونداده هایت کمک کن از این مسولیت روسفید بیرون بیاییم همه طلبه ها …
خدا کمک کن بنده های خوبی باشیم کمک کن زینت این دنیا مارو وابسته این دنیا نکنه وهمیشه پیرو راه حق وولایت باشیم اون هم در این بازار داغ دین فروشی ..
خدایا ازت خواهش میکنم کمک کن ریا ، کِبر، وناسپاسی دور باشه ازهمه دوستاران محمد از جمله من حقیر
الهی تو پادشاهی صاحب جلال ببخش بر ما این روزگار
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
هشتک#مهر_نبوی
مروارید
چوصیاد بگردم به دنبال دُر مروارید
نیافتم هیچ دُری زیباتر از مروارید اسلام
هست زیبا، هست دلربا ،هست با ارزشترین چیز دنیا
نامش محمد ( ص) لقبش احمد
بوی عطردهدهردهانی که هردم
بفرستد صلواتی بر پیغمبر(ص)
به امید ظهور منجی عالم
اللهم صلی الله محمد وآل محمد ( عج)
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
گلستان وخورشید
وچون قصه زمین آغاز شد…
خداوند تصمیم گرفت:زمین را مثل یک گلستان با گلهای زیباو آسمانی آبی پراز ستارگان درخشان،درست کند اما یک چیز کم داشت؟
تا این گلستان زیباتر از قبل شود… وزیبایش را دوچندان کند چیزی که راه را نشان دهد در تاریکی ته دنیا …
آن خورشید بود، که راه رو روشن کرد وبر گلها جان تازه بخشید وحیات را به گلستان داد …
پیامبر اکرم ( ص) همان خورشید است که در گلستان این دنیای زیبا وفریبنده تابید وراه رو نشان داد"”
بر مردمی که عاشقانه اورا دوست داشتن وزندگی ( حیاتی) دوباره بخشید بر جان بندگان خدا به وسیله کلام ووحی الهی
پیشاپیش میلاد نبی اکرم ( ص) مبارک
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
از نفس خود ترسم ،به پروانه ای مانندم که در پیله خود زندانی شده، نه بال پروازی نه توان پروازی
چه بگویم از وصف دگرگون درونم
که نگویم بهتر از گفتنش است ….
درون من غوعاست از طوفان غم، غم بی کسی با داشتن همه کَس ، درد دوری از خدا
ندارم من تا روز جزا
هیچ نای توان وصبری
بگویم زجر بی پایان تنم ، از پینه های بسته دستم از رنج بی قراری مادرانه
چشمه چشم را خشک کرده این روح بی پرپرواز خسته
بگو تا در دل سیاه شب خریداری داری بس اوست یکتای همتا
درکنار همه بی ادعا
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
اندکی تامل*
*نام : انسان*
*نام خانوادگی : آدمی زاد*
*نام پدر : آدم*
*نام مادر : حوا*
*لقب : اشرف مخلوقات*
*نژاد : خاکی*
*صادره :دنیا*
*مقصد : آخرت*
*ساکن : کهکشان راه شیری , منظومه شمسی ,زمین*
*منزل : استیجاری((چون اگر در دنیا کاخ هم داشته باشیم باز آن را رها میکنیم وبه منزلگاه ابدی واصلی که قبر هست میرویم ))*
*ساعت حرکت پرواز : هر وقت خداوند صلاح بداند*
*مکان : بهشت اگر نشد جهنم*
*وسایل مورد نیاز :*
*1- دو متر پارچه (کفن)*
*2- عمل نیک*
*3- انجام واجبات*
*4- امر به معروف و نهی از منکر*
*5- دعای والدین و مومنین*
*6- نماز اول وقت*
*7- ولایت ائمه اطهار*
*توجه !*
*1- از آوردن بار اضافه از قبیل : حق الناس , غیبت و تهمت و غیره خودداری نمایید.*
*2- خواهشمند است برای رفاه حال خود خمس و زکات را قبل از پرواز پرداخت نمایید.*
*3- ازآوردن ثروت , مقام , ماشین حتی در داخل فرودگاه خودداری نمایید.*
*4- حتما قبل از حرکت به بستگان خود توضیح دهید که تا از آوردن دست گل های سنگین , سنگ قبر گران و تجملات و نیز مراسم های پر خرج خودداری کنند که این کار اسراف است وهیچ سودی برا میت ندارد وبجای این خرج های اضافی بدهکاری ها ونماز وروزه قضای میت را انجام دهید و شکم یتیم وفقیر وگرسنه ای را سیر کنید*
*5- جهت یادگاری قبل از پرواز از اموال خود بین فرزندانتان به عدالت وطبق حکم خداتقسیم کنید.*
*?برای کسب اطلاعات بیشتر به قرآن و سنت پیامبر (ص) مراجعه فرمایید*
*?تماس و مشاوره بصورت شبانه روزی , رایگان , مستقیم بدون وقت قبلی می باشد در صورتیکه قبل از پرواز به مشکلی برخوردید به شماره های زیر تماس حاصل فرمایید :*
*( سوره بقره/186 ) (سوره نسا/45) (سوره توبه/12 9) (سوره اعراف/55)*
*?سرپرست کاروان : حضرت عزراییل*
*تهیه و تنظیم : سرنوشت الهی#*??????
*همیشه بفکر حساب وکتاب قیامت باشم که بخداوندی خداقسم حساب کتاب قیامت هم حق هست و هم سخت ونفسگیر*
*این پیام را برا دیگران ارسال کنید شاید با ارسال این پیام برا دیگران، کسی دگرگون و متنبّه شود وتوبه کند وثوابش نصیب شما شود*
هستم عاشق راه تو
تو ای سید من
بگیر از دلم یک سراغی
دردفراق سخت آتش میزند دلِ بی تاب من، زخم دل من رو فقط دیدن ضریح تو آرام کند
از راه دور تورا سلام گویم
جواب سلام با جان دل شنیدم
سلام بر حسین ( ع)
اربعین
اربعین امده بر رنگ سیاه
رنگ ماتم، غم وعزا
اربعین یعنی اشک چهل روزه زینب
غم جگر سوز یک خواهر
اربعین یعنی دل رنجیده زین العابدین
غم،درد یتیمی،سید ساجدین
اربعین یعنی دوراز ظلم یزیدیان
بگوید قصه مظلومیت شهیدان
کربلا پُر بود از غبار غم
نداشت در خودش هیچگونه رحم
میگذرد سالها از درد نینوا
چشم گریان است بعداز سالها
هردم برفتن عاشقان به کربلا
به یادشهدای روز عاشورا
تسلیت گوییم به تو ای مولا
قبول بفرما تو این عزاداریها
مهدی فاطمه امشب غمگین است
در کوچ تنهایش دل خونین است
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
مدرسه بنت الرسول ( س) شهرستان الشتر
تسلیت میگم اربعین سید سالار شهیدان امام حسین( ع) ویارانش را
نجوابا خدا
درد بی امان دلم را ، بنویس تو ای قلم بی جان
گرچه جان تو در نوشتن است
مینویسی حرف ونگفته هارو
حزن دل بر باب شوق نوک قلم چه بی سراسیمانه میگذرد
جسم بر خاک میماند روح بر آسمان یادگار
به دور از گفته ها ونگفته ها
آه ای خدای من
نعمت هایت همه زیبایند، بر بال پرواز رهسپارن ، به دیده یار وعاشقانه میروند چه بگویم از دل بی امان از حرف های که تو میدانی وزبانی که در چار چوب قفس دهان نمیماند
خدایا اشک بر دیدگان چون چشمه جوشان است می جوشد
وته ای چشمه دل زخمی است از ناگفته های درد زمان
دردم تو دانی درمانم تو دانی
دوست داشتم جسمم را بر بالین شهدا بگذارم ودر راه نیکی ها فدا کنم
نشد که باشم قطره ای از دریای رحمت شهدا
پر طلایی کاغذ بندازد یادگار دل بی امان وچشم گریان را
ویاد کند نیکی دوران دلیران را
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
سلام
قصه بگم
یک قصه پر غصه
پرازدرد رنج
یکی بود
یکی نبود
علی بود وفاطمه
دوزوج بی همتا
بودن نمونه
در عالم زمانه
زندگی این دو
پرازعشق لطف
مهربونی گذشت
ثمر ازدواج
شده سه تا گل
گلی از گلهای بهشت
بوی گلها مست کننده بود
حال دیوانه وار بود
هرکس میشد عاشق این گلها
میرفت به اوج آسمانها
نام حسن وحسین وزینب
شده اصل همه ی محبت
این باغ گلستان
داشتن دشمنانی
از تبار حسودی
میکشتن یکی یکی رو
میچیدن گلهای این گلستان رو
فاطمه روبا سیلی وپهلوشکسته
علی در محراب نماز دلشکسته
کردن ویران گلستان
گذاشتن داغ بر دل زینب
شده مادر در جوانی
هم خواهر هم مادر
نکردن رحم
مسموم دل حسن
غریب غریب قبرستان بقیع
زینب ماند حسین
تمام عشق زینب بود حسین
تاب نداشت بره راه دور
همیشه بود با حسین عزیز
مردم کوفه
به رسم بی فایی
گفتن به حسین
کن یاری این مردم رو
حسین مهربان
که میدانست ندارن وفا
ندارن لطف مهر دارن جفا
رفت به سمت کوفه
عزم رفتن به سوی نینوا
خواهر نداشت طاقت دوری
باحسین رفت به سوی خود بلا
مردم کوفه نکردن وفا
گذاشتن ارباب رو تنها
قوم ظالمین
رفتن سوی نینوا
زدن تیر شمشیر
رحم نکردن بر هیچکدوم
ندادن آب برا حسین وقومش
بریدن دست ابولفضل عباس
زخم زدن بر جگر حسین
با شمشیر وبریدن سر فرزندان
تیر سه نیزه بر گلوی علی اصغر
کردن همه شیون وزاری
نبود هیچ رحم ومروت
توی خاک خول
بریدن زنده زنده
سرحسین رو
لگد زدن جسم مظلوم حسین را
وای از دل زینب
امان از دل زینب
نینوا شد پراز بلا
این گل هم چیدن از گلستان علی
زینب تنهاست
غریب بی کس
مونده کنار رقیه
دختر ویادگار حسین
بی تاب ومونده این همه آه
هردم میرفت اشک بر چشم میریخت
عمه بابای من کجاست
من بابارو میخوام
وای از دل زینب
امان از دل زینب
آورد ملعونی
سرازتن جدای حسین
کوبید برسینه دخترک تنها
نشنوم صدایت
اینم سر بابایت
چشم دختر کوچک
بر سر بریده پدر
افتاد تاب نیاورد
امان از دل زینب
الله لعنت الله علی قوم الظالمین
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
روضه دل
واای زنده زنده سر از تن جدا کردن
دل زینب را تکه تکه کردن
گوش گوشواره دختر رو کندن
خاربر پای رقیه دیدن
زینب رو به اسیری بردن
چادر از سر دختران بریدن
ناز دختر حسین رو نکشیدن
اشک یتیمی رو درآوردن
تازیانه بر جسم بی جان زدن
سر حسین رو بر سر نیزه کردن
واای امان از دل زینب
زنده سر ازتن برادر جدا کردن
برطفل شش ماهه رحم نکردن
بوده کربلا خونین
شده دل زینب زخمی
بردن اسیری اهل حرم
زدن تازیانه بر رقیه
رباب دیگه تاب نداره
داغ دیگه ببینه
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
خاک حسین( ع) هیچ وقت سرد نمیشود
داغ حسین تا قیامت جگر مارو میسوزاند
دارو ندار به فدای نام حسین ( ع)
کنیز زهرا ( س)
مدرسه بنت الرسول ( س) شهرستان الشتر
یادمان باشد شهیدان زنده اند
این ماهستیم از قافله عشق جا مانده ایم
کنیز زهرا( س)
مدرسه بنت الرسول ( س) شهرستان الشتر
?رسم دنیا درهمین است آنکه آمد رفتنی ست
بعدِ رفتن نام نیکت بر زبانها ماندنی ست
تا توانی خلق را ازخود مرنجان با سخن
آنکه بالاتر نشیند ، آخرش افتادنی ست
عمرو جانت گرچه عمر نوح هم باشد ولی
شیشه ی عمرگرانم عاقبت بشکستنی ست
ثروتت بند است برشب شهرتت با یک تبی
عاقبت ثروت به دست وارثان بسپردنی ست
دل مبند بر مال دنیا ، مالِ دنیا بی وفاست
خرقه ی زرهم بپوشی سیم و زرنابردنی ست
حداقل مثل شهدا گناه کنیم !
صدای انفجار آمد و سنگر رفت هوا. هر چه صدایش زدیم جواب نداد. رفتیم جلو، سرش پر از ترکش شده بود و به زیبایی عروج کرده بود. جیب هایش را خالی کردیم. داخل جیبش کاغذ جالبی پیدا کردیم. نوشته بود:
گناهان هفته
شنبه: احساس غرور از گل زدن به طرف مقابل.
یک شنبه: زود تمام کردن نماز شب.
دوشنبه: فراموش کردن سجده شکر.
سه شنبه: شب بدون وضو خوابیدن.
چهار شنبه: در جمع با صدای بلند خندیدن.
پنج شنبه: پیش دستی کردن فرمانده در سلام.
جمعه: تمام نکردن صلوات های مخصوص جمعه.
* اسمش حسینی بود تازه رفته بود دبیرستان…
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?
احترام به مادر
زمستون بود منتظر بودم که مجتبی از جبهه برگرده
شب شد و هر چه به انتظارش نشستم نیومد تا اینکه خوابم برد …
صبح زود بلند شدم تا برم نون بگیرم ، وارد حیاط که شدم همه جا رو برف پوشانده بود، هوا خیلی سرد شده بود
درب خونه رو که باز کردم ، دیدم پسرم توی کوچه خوابیده
بیدارش کردم و گفتم: کی از جبهه برگشتی مادر؟
سلام کرد و گفت: نصف شب رسیدم
گفتم: پس چرا در نزدی بیام باز کنم!؟ گفت: مادر جون ! گفتم نصف شبی خوابیدین ممکنه با در زدن من هُل کنین!
واسه همین دلم نیومد بیدارتون کنم، پشت در خوابیدم که صبح بشه..
? ? ? ? ? ? ? ? ? ? ?
امروز برای دل بی قرارم میخواهم روضه بخوانم
ساده است اما غریبانه دل را با نوشتن بر لوح بی روح بنویسم….
روضه دل بی تاب رباب را…
همه مادرها آرزو دارن بزرگ شدن بچه هاشون رو ببینند ولی جگر گوششون خاری به پاش نره …
بمیرم برای دل بانو رباب??
بانو طفل شش ماهه ات چطور بر دست تیربی امان حرمله جام شهادت را نوشید واین تو بودی که داغ بر جگرت شد وآه ناله ات اوج آسمان کربلا را خونین کرد
جوان رشید وبرومندتت به دیدها نظر بود نمونه ای ازچهره واخلاق پیامبر بود اورا در باران تیر وکمان میدیدی وچه کشیدی ای بانوی من ??
بعداز شهادت فرزندان نوبت به یار وشریک زندگیت رسید ??
تیر زدند وسر بریدن وبا سُم اسبان لگد بار کردن بدن پاک مولایم حسین را چه کشیدی تو ای بانوی من ?
زدن آتش بر خیمه ها کشیدن گشواره از گوش دختران
کردن اسیر بانوان مظلوم دشت کربلا
در بیابان به خار وزخم کشیدن چادرهای خاکی شما رو
بی تابی دختر دلبندِدل پدر که گریه های بی امان اون برای دیدن پدر بود
آه چه بگویم ای خدا از این جهالت که در خوی حیوانی بیداد کرده …
پاک ترین ومظلومترین آدمهای نسل پیامبر را به تیر خون کشیدن
ودر عوض گریه های بی امان یک دختر یتیم
در عوض آروم کردن دل بی قرار دختر یتیم
اورا لگد میزنند وسر پدر رو به اوهدیه میدهند
مگر یک دختر بچه چقدر طاقت داره که سراز تن جدا شده پدر رو در آغوش بگیرد
وااای بر دل داغ دیده زینب
وای بر دل داغ دیده رباب
سیلی بر مادر زدن
برحسن تیر زدن
سراز تن حسین جدا کردن ??
اسیر کردن زینب عزیز دل مولا علی را
به چوب وتازیانه کشیدن حضرت رقیه را
بهس نیزه سر از تن جدا شده حسین را در میان میدان وکوچه ها میچرخاندن
مولایم ای صاحب الزمان تسلیت میگویم
الله لعنت الله علی قوم الظالمین
???????????
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
مدرسه بنت الرسول( س)
عمریست ذکر لبم یا حسین است
تمام دلخوشیم خواندن نام حسین است
یا حسین
نامت عجب اعجاز آمیز است .از بچگی در عالم خودکامی که بودیم نامت را بر لب میخواندیم وبا یاحسین گفتن در کوچه های بی تاب دل میچرخیدم اشک بر گونه پریشان ودلباخته خود میریختیم
چه گذشت بر تو ای ارباب من
داغ برادر وفرزند ویارانت جدا
ظلم وجهالتِ دشمنانت جدا
عشق تو همین بس ،که حُر را شیفته راه عشق کردی وآزاده شددر مسیر پر تلاطم از جهالت
وپیوست به مسیر عشق الهی
عجب نامت معجزه میکند
خدایا عمریست همه سیاه میپوشیم برای عزیز فاطمه( س) این عزاداری های مارا پذیرا باش وکمک کن فقط سیاه پوش اهل بیت باشیم
مارو با داغ عزیزانمون امتحان نکن
در جاده پر پیچ خم زندگی
دست یاری به سوی تو بلند کرده ایم
نیازمند یاری تو هستیم مارو به حال خود وا مگذار مابه محبت تو چشم بسته ایم نا امیدمان نکن
این بلا رو از سر مردم ودنیا ودوستداران اهل بیت دور گردان
نعمت سلامتی را بازگردان به همه …
بی توجهی مارو بر باب ناسپاسی حساب نکن ای معبود من
تو ای زیبای من
در رحمتت را بگشا بر سر بندگانت که سخت نیازمند محبتت هستیم
از ما بگذر ای خدای مهربانم
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
دعا کردن یک نعمته به هرکس داده نمیشه
دعا کنیم در حق همدیگه
امام حسین ( ع) میفرمایند :
عاجزترین مردم کسانی هستن که نتوانند دعا کنند
دعا ی قشنگ بر دلهای پاک
رزق معنوی، همین بس
در دل داری ولایت مداری
روشن کن، دل را با ذکر خدا
که شوی درراه، جزءبصیرتان
دنیا زیباست اما فانی
نمانده بر وصل، آرزوها
تو باش با خدا
که کنی پادشاهی را
عمر میگذربر بال آرزوها
نماند هیچ، جز اعمال آدمها
زبان را کن مهار بر قفس دهان
که کند تورا جنتی یا جزء دوزخیان
دل را مخلص خدا کن اهل بیتش
گر نکنی آخر هست خاک نصیبش
باشیم رئوف در حق همدیگر
نکنیم ظلم بر جسم بی خرد
برایتان آرزوی آرامش دارم , وهمیشه بگویم خدایا جسم یک امانت است مارو در حق امانتت روسفید گردان ووجودمان آنچنان کن که آرامش باشیم به سایه بندگی خداوند نه ظالم بر دیدگاه خداوند
برایتان شفاعت اهل بیت ( ع) را آرزو دارم وبخشش خداوند وتنی سالم
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س) مدرسه بنت الرسول ( س) الشتر
? داستان جالب از شخصی که زیارت کربلارو مسخره میکرد
روحت شاد
دنیا گر شیرین وزیبا
میگذرد بر برباب آرزوها
چه خوب است باشی
خادم اهل بیت( ع)دوساله حال دلها خوب نیست
همه غمگین وپریشون هستن
راستی چه میزان در قدمهایمان برای خدا واهل بیت ( ع) بوده
مرگ نزدیکتر از رگ گردن به آدمی
چه خیال از وهم خیال باطنی
بشنو تو از حکایت روزگار
ندارد وفا بر آدم این روزگار
گر رفتن همه بندگان
برده اندبا خود فقط اعمالشان
تو باش با خدا که نشوی پشیمان
کن تلاش بر اعمالت چون رستگاران
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
جان زکف داده ام ای خدا
تورا مرحم راز کرده ام ای خدا
تو بودی وهستی قاضی
منم آن بنده روسیاه
شده پرونده اعمالم بر چشمان بسته
ندانم که نکنم قضاوت بر دهان بسته
تو فقط دانی که چه گذرد بر دل بندگان
نه ظاهر نه باطن کس نباشد نهان
در پیشگاه ایزد هستیم روسیاه
نکنیم هیچکس رو زود جزا
عشق علی در دل عاشق میماند
نه در دل مخلص به ظاهر تمنا
الهی تورا داریم ولی دوریم ازت
یاریمان کن همان عاشقی باشیم که در همه شرایط مخلص تو واهل بیت ( ع) باشدو
روسیاه نباشیم در قیامت در پیشگاه عدل وعدالت تو
الهی امین
کنیز زهرا ( س)
از همتون خواهش میکنم این کلیپ رو ببینید
وبعداز دیدن صلواتی هم بفرستید
داستان واقعی قسمت 4
قسمت آخر
حسرت
دنیای زیبایی رو که با افکار پوچ انتخاب کرده بودم تبدیل به زندانی شده بود برام
آرزوهای دخترانه زندگیم برام واهی شده بود…
مادرم از شنیدن قضیه خییلی ناراحت شد
جدا از صبر مادرانه ای که داشت گوشی رو برداشت حرفهای دلشو به مادر امید زد
بهش گفت: که دختر دسته گلمو بهتون دادم ولی چند سال زجر کشیده، بدون این که کسی چیزی بفهمه..
شما که میدونستید پسرتون اینجور آدمیه چرا سراغ دختر من آمدید وبدبختش کردید، گوشی رو با عصبانیت گذاشت وبه داداشم گفت سریع زنگ بزن آژانس وبچه هارو با آژانس بفرست
وای خدای من، مادر من نمیتونم بدونم آرمان وآرزو زندگی کنم نمیزارم بفرستیشون ..
مادر با لحن تند بهم گفت :نمیتونم نداره،،، همین که من میگم من نمیزارم بچه ها اینجا باشن بایدبرن از اینجا …هرچه التماس میکردم فایده نداشت به مادرم گفتم من بی بچه هام نمیمونم اینجا ..
ناچار مادرم قبول کرد ودیگه هیچی نگفت …
خسته بودم ، دلم یک استراحت بدون هیچ مزاحمتی میخواست دلم میخواست که آروم بگیرم چند روزی رو بخوابم دیگه توان جنگیدن نداشتم
کارهای امید از یک طرف، رفتار مادرم نسبت به بچه هام از یک طرف
کنایه های زنداداشهام بهش اضافه شد
فردای اون روز برای درخواست طلاق به داداگاه خانواده رفتم .تقاضای خودمو برای مهریه وطلاق دادم
وماجرارو برای مددکاردادگاه گفتم
چند روزی هی در رفت آمد بودم
امید همش زنگ میزد تهدید میکرد که زود باش برگرد اگر برنگردی بلای سرت میارم تا عمر داری یادت نره
یک روز که میخواستم برم داداگاه امید هی زنگ میزنه خونمون ومادرم عصبانی میشه وبچه هارو میفرسته
وقتی که برگشتم هرچی صدا زدم بچه هامو نبودن از مادرم پرسیدم گفت فرستادمشون پیش باباشون
دنیا رو سرم خراب شد وکار م شد گریه کردن
از اون طرف زنداداشهام یکی شون به کنایه حرف میزد اینجا خونه تو نیست برو تو عرضه نگهداری این زندگی رو نداشتی.. امید خوبت میکنه، ویکیشون اگر دردلی باهاش میکردم میرفت میگفت خانواده همسرم البته اینو بعدها فهمیدم
پشیمون شده بودم از اینکه آمده بودم خونه پدرم
کاش پدرم زنده بود ومیتونست از این منجلاب نجاتم بده
بریده بودم
دوسه ماهی گذشت از قهرکردن من
خانواده امید مدام واسطه میفرستادن تا بتونن منو راضی کنن برگردم
راستش دلم همش پیش بچه هام بود
آرزو داشتم یک بار دیگه بتونم ببینمشون
از این طرف نیش کنایه زنداداشهام آزارم میداد
هردوی ما ،هم امید وهم من به داداگاه تعهد دادیم که من قهر نکنم واونم دست از این کارهاش برداره وبرگشتم
ولی مادرم راضی نبود برگردم اما داداش رحمانم وقتی اذیت شدنم رو میدید گفت که زینب پیش بچه هات باشی بهتره
صبور باش امید هم خوب میشه این مال دوره جوانیشه
توکلتو به خدا بکن وصبور باش وبرگرد سر زندگیت …
برگشتم سر زندگی نیمه خرابی که امید با افکار پوچشش برام درست کرده بود وبه ظاهر با رفاه داشت منو خوشبخت میکرد
زندگی که هیچ رنگ وبوی از خوشبختی رو در بر نداشت
تصمیم گرفتم برای خاطر بچه هام بسوزم وبسازم
زندگیمو با گذروندن کنار آدمی بگذرونم که رنگ عاطفه در وجودش نیست
ولی به عشق بچه هام زندگی کنم
امید از مادرم کینه به دل گرفت
میگفت مادرت نباید بچه هارو میفرستاد
الان چند سالی میشه که من با خانوادهم رابطه ندارم
پسرم بزرگتر شده دخترم میره کلاس دوم
امید رفتارش درست نشد وبدتر شد
امروز قصه زندگیمو برا همه میگم تا بدونن ازدواج سنت قشنگیه
ولی به درست استفاده کردن
اگر قصد ازدواج داشتید اول از همه خوب تحقیق کنید با طناب پوسیده وارد چاه نشید
دوم بگم پول وموقعیت اجتماعی تنها ملاک خوشبختی نیست
یک مرد باید اول از همه معرفت ومحبت خدایی داشته باشه
وخدا ترس باشه
دنیا زیباست ولی چند صباحی بیشتر نیست
میگذرد چین وچروک روزگار بر پیشانی زندگی میماند
وآنچه میماند درس عبرت هاست …..
سلام من امیری نویسنده این داستان واقعی هستم
این داستان یک بانوی عزیزی هستش که در زندگیش مشکلات زیادی رو گذرونده
هدف من از نقل این داستان گوشزد به تمام مخاطبینم هستش که برای امر ازدواج اول تحقیق کنن و بعد راه رسم اسلامی رو برای زندگیشون انتخاب کنن پول مایه خوشبختی نیست
نون خالی بخوری ولی طعم خوشی رو بچششی
مال ومنال دنیا زیباست ولی همه مال خدواند است
اگر بخواد میده واگر نخواد نمیده
این بانو الان فقط آرامش روحی راتنهادر کنار خدا داره …
ازم خواسته از همه شما بخوام که براش دعا کنید
که مشکلش حل بشه
اگر موافق باشید میخوام تجربه تلخ وشیرین خیلی از زوجهای رو که وارد زندگی شدن بنویسم به امید اینکه درس عبرتی بشه برای جوانان
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
داستان واقعی قسمت 3
حسرت
زندگی اون روش رو بهم نشون داده ،ومن وارد یک زندگی پر از تلاطم شده بودم ..
مادر امید متوجه قضیه شده بود. وهمیشه به بهانه ای میامد ازم میپرسید زینب جان دخترم چیزی شده چرا انقدر گوشه گیر شدی امید اذیتت میکنه منم مثل مادرت اگر آزارت میده بهم بگو،
یک دفعه بغضم ترکید وخودمو انداختم بغل مادرشوهرم
با صدای بلند تا تونستم گریه کردم
وتمام جریان رو براش تعریف کردم
مادر امید زیاد تعجب نکرد نمیدونم چرا
ازم خواست پیش کسی نگم وگفت که خودم با امید یک طوری که نفهمه تو گفتی حرف میزنم چه معنی داره با زن وبچه بری سراغ این کارها ..
کمی دلم آروم شد
خدارو شکر کردم وآبی به دست صورتم ریختم
پدر ومادر امیدهمیشه بهم لطف داشتن ومنو دوس داشتن منم بابا ومامان صداشون میکردم
رفتم تدارک شام ببینم که صدای در رو شنیدم
امید بود.در روباز نکرده بودکه مامان رفت جلوش دستش رو گرفت کشید برد تو اتاق ..
خیلی کنجکاو شده بودم ببینم چی میخواد بهش بگه
ویا امید چی جواب داره بهش بگه
یواشکی خودمو پشت در رسوندم تا حرفهاشون رو بشنوم
مامان سیلی به امید زد وگفت خجالت نمیکشی با زن وبچه پای یک زن دیگه رو باز کردی تو زندگی چه معنی داره
ببین امید!
ما برات زن گرفتیم آدم بشی، تو قبل از این که زن داشته
باشی هر کاری دلت خواسته کردی .بسته دیگه
آبرو ما که مسخره دست تو نیست
زینب چه گناهی کرده ، اونم با یک بچه
شرم کن
قبل از متاهل بودن با هرکس دلت خواست بودی ما گفتیم زن بگیری آدم میشی
ولی بدتر که شدی وپرروتر
وای خدای من
چی دارم میشنم
قبل از این که بیاد سراغ من ،امید این کارهارو میکرده
ومن احمق زنش شدم
دنیا روسرم خراب شد واز هوش رفتم
موقعی به هوش آمدم که تو بیمارستان بودم
سرِوم وصل کرده بودن بهم
با سردردی که داشتم پرستار رو صدا زدم وپرسیدم من اینجا چکار میکنم
مامان امید آمد بالای سرم
سلام زینب جان خوبی
پشت در وایساده بودی داشتم با امید حرف میزدم که صدای افتادنت شنیدم آوردیم بیمارستان ازت آزمایش گرفتن
گریه ام گرفت مامان شما که میدونستید امید این کارشه ودنبال دخترای مردمه هوس بازه چرا آمدید سراغ من چرا منو بدبخت کردید
دستی روسرم کشید گفت دختر گلم
ما گفتیم شاید زن بگیره آدم بشه
نمیدونستیم باز میره سراغ این کارها
تو خودتو نگران نکن من نمیزارم تو فقط خودتو اذیت نکن
به هیچکس هم هیچی نگو به خاطر آرمان
دکتر آمد بالا سرم
گفت ضعفت به خاطر بارداریت هستش شما باردار هستید .!
واای خدای من چطور ممکنه من تمام سعی خودمو میکردم از زندگی امید برم بیرون به هر طریقی الان باز باردار شدم
مامان امید دست به سرم کشید عزیزدلم قسمته که صبر کنی صبور باش مطمن باش اگر امید باز پدر بشه دست از این رفتارش بر میداره
روزگار گذشت دخترم به دنیا آمد اسمش رو آرزو گذاشتیم رفتار امید کمی بهتر شده بودبه خاطر تهدید های مامان منم به امیدِ روزی که امید دست از این کارهاش برداره واسیر هوس نباشه فقط صبر میکردم وبه هیچکس هیچی نمیگفتم
روزگار گذشت
پدرم فوت شد دنیای یک دختر پدرشه
وقتی پدرم فوت شد خیلی ناراحت بودم
وبی تاب امید حالاتش نسبت به من خیلی سرد شده بود
با اینکه میدونست پدرمو از دست دادم ولی بهم توجه نمیکرد حتی محبتی که نشون بده از مرگ پدرم ناراحت باشه
تنها مونس من ارمان وآرزو بچه ها وخدا بود
مادر امید خیلی هوامو داشت
امید بهانه ای که به دست آورده بود ایراد به خانه داریم گرفت
رفتارش بد تر شده بود
هرکاری میکردم که بهانه به دستش ندم
ولی هروقت که اعصبانی میشد منو زیر مشت لگد میگرفت وفحش میدادوفقط مامان امید میامد ازمن طرفداری میکرد
کارد به استخوانم رسیده بود خسته شده بودم . مرگ پدرم
درد بزرگی که تو دلم داشتم وهیچکس ازش خبر نداشت وبه چشم فامیل خوشبخترین دختر فامیل جلوه گربودم
تصمیم گرفتم برم
قهر کنم..
ساکمو برداشتم وبا بچه هام برگشتم خونه پدریم
خونه ای که ازش با هزارتا امید وآرزو خارج شده بودم
مادرمو که دیدم خودمو انداختم آغوشش تا دلم خواست گریه کردم با صدای بلند
دردهای رو که کشیده بودم ونمیتونستم فریاد بزنم رو تو بغل مادرم با صدای بلند با آخ مادر نمیدونی چی به سرم آمده فقط میگفتم
اما دریغ از سرنوشتی که تو خونه پدریم در انتظارم بود
از بد به بدتر رسیدن وراه وچاره رو در چی دیدن
ادامه دارد …
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
داستان واقعی قسمت 2
حسرت
وقتی امید اون حرف رو بهم زد اول به شدت نگران شدم ولی با خریدن یک کادو ازم دلجویی کرد .ومنم به شدت فراموش کردم
به مراسم عروسی نزدیک شدیم باز به بهترین شکل ممکن برگزار شد وبرا خرید بهترین لباسها وطلاهارو برام تهیه کردن
عروسی باشکوهی که آرزوی هر دختری میتونه باشه برگزار شد..
روزگار گذشت چند وقتی از اینکه وارد خونه آرزوهام شده بودم میگذشت
همه چیز خوب بود
ولی یک چیزی همیشه نگرانم میکرد
رفتارهای امید عجیب بود
هفته ای دوبار به خونه پدرم میرفت وسر میزدم امید هم همیشه با من میومد وحتی بعضی وقتها شب رو اونجا میمونیدم..
روزها گذشت تا من باردار شدم
خانواده همسرم احترام زیادی بهم میزاشتن ، من باردار شده بودم وامید هم خوشحال بود ، ولی همیشه سرش تو گوشی بود
من خودمو با خونه داری وموندن تو خونه سرگرم میکردم وشب موقعی که امید میومد خونه فقط کنارم بود
دوران بارداریم سخت بود
طوری که اصلا دوری امید رو کنارم احساس نمیکردم وفقط به بارداریم فکر میکردم. روزها گذشت ومن پسرمو به دنیا آوردم پسری که شبیه امید بود خوشگل وجذاب “
وقتی که زایمان کردم امید نیامد
از مادرش احوالشو پرسیدم گفت خونه است ، نتونست بیاد
دلگیر شدم
آخه وقتی یک زن بچه ای رو به دنیا میاره تمام لذتش به اینه که پدر بچه کنارت باشه
نمیدونم چرا امید میل سرد شده بود ودنبال دلیلش میگشتم
تصمیم گرفتم که ته این ماجرا رو هر طور شده پیدا کنم
میدونستم یک چیزی هست که امید تمام فکر وذهنش پیش اونه
ومن دیگه براش اهمیت ندارم، ولی نمیدونستم چیه؟
چند روزی از به دنیا امدن پسرمون میگذشت اسم پسرمون رو آرمان گذاشتیم ،
تا وقتی که من سرپا بشم مدتی گذشت، اصلا به رو خودم نمیاوردم ووانمود میکردم که از همه چیز خیلی خوشحالم
مخصوصا جلو خانواده ام همیشه خودمو خندون نشون میدادم
آخه حفظ زندگیم خیلی برام مهم بود
یک شب که امید به حموم رفت به هر زحمتی که شد رمز گوشیش روباز کردم
وهر طوری بود گشتم که ببینم چه چیزی باعث فاصله من وامید شده
وقتی قسمت پیامها رفتم دنیا رو سرم خراب شد
قلبم به تبش افتاد ، یک شماره رو سیو کرده بود زندگی وبهش پیام داده بود زندگی بی تو محاله زنده بمونم
بدنم یخ کرده بود ونمیتونستم تکون بخورم اون همه آرزو وخوشبختی اون همه عشقی که به امید داشتم به یک باره جلو چشام ریخت فقط اشک ریختم
نمیدونستم چکار کنم
به کی بگم کمکم کنه بهتره که ولش کنم برم ولی آرمان رو چکار کنم من بی آرمان نمیتونم زندگی کنم اگر امید آرمان رو ازم بگیره بعد اون آبرو خانواده ام اون همه تعریف وتمجید که از وصلتمون میکردن الان بگن توضرب در آمد …
تو این فکر ها بودم که امیداز حموم بیرون آمد وگوشی رو دستم وچشمان پراز اشکمرو که هاج واج وایساده بودم فقط نگاهش میکردم نگاه میکرد
اولش هیچی عکس العملی نشون نداد
بعد وقتی که حال خرابم رو دید
آمد جلو دستمو گرفت زینب جان بشین میخوام باهات حرف بزنم
زینب جان بعد از چند وقت اولین باری بود که این جان رو به زبون میاورد
کاش زمان به عقب بر میگشت وگول ظاهر رو نمیخوردم
منتظر بدم ببینم چی میخواد بگه
هیچی نمیگفتم فقط اشک میریختم،
ببین زینب جان من تو دوران عقد بهت گفتم دوست دارم ولی حسی بهت ندارم
دوست دارم نه به عنوان همسر
اگر تا اینجا آمدم به خاطر اسرار پدرومادرم بوده
اونها گفتن بیام با خانواده شما ازدواج کنم البته با رحمان داداشت دوست بودم ولی خانوادم تو رو دیده بودن وخانواده ات رو میشناختن وپیشنهادت رو دادن
ببین زینب جان من نمیخوام پدرم ازم ناراحت بشه برا همین هیچی نگفتم
وای خدا چی داره میگه یعنی این همه عشقی که به امید داشتم الکی بود یک طرفه؟
امید سعی میکرد آرومم کنه
ببین زینب من با سهیلا از دوران عقدمون آشنا شدم دختر خوبیه کنارش ارامش دارم بزار با اون باشم
وای خدای من چه بی شرم داشت حرفهاشو میزد
بهش گفتم نه نمیشه یا من یا سهیلا جونت ..
من نمیتونم زیر سایه یک زن دیگه زندگی کنم
امید اسرار کرد که کسی نفهمه وسعی میکنه این رابطه رو قطع کنه
از اون شب رفتار امید بدتر شد سر هر مسئله ی دعوا راه مینداخت کاری میکرد تا من جا بزنم واز خونش برم
ولی من تمام فکر وذهنم به آرمان پسرمون وآبروخانواده ام بود
یواش یواش دست به زن هم پیدا کرد
ومن جلو همه خودمو خوشبخترین آدم جلوه میدادم ..
مادر امید کم کم متوجه شد وجریان رو ازم خواست بهش بگم ولی از تهدید های امید ترسیدم که اگر کسی بفهمه کتکت میزنم
هیچی نمیگفتم فقط با خدا درد دل میکردم
دنیا برام سیاه تار شده بود از زندگی با امید فقط چند ماهی رو احساس خوشبختی کرده بودم
دختری که با چشمان بسته وارد زندگی شده بود که داشت به منجلاب تبدیل میشد
اون همه فکر وخیالی که در دوران مجردی داشتم تبدیل به تباهی شده بود
کاش زمان به عقب بر میگشت.
ادامه دارد.
کنیز زهرا( س)
داستان واقعی( حسرت )
تمام خوشی های زندگیم در یک کلمه ختم میشد؛کلمه ای به نام لبخند …
شور ونشاط دوران نوجوانی سپری میشد وخنده های از ته دل مرا به سوی یک زندگی پر از تلاطم سوق میداد ….
خانه پدریم مملو از آرامش وشادی بود. رابطه خوبی با خواهرهام داشتم بگو وبخند وگشت گذار در اوج لذت های دنیا…
یادم نمیاد لبخندی از ته دل نزده باشم
دلم به هیچی گره نخورده بود !
آزاد بودم وبا خدای خوبم هم رابطه بسیار عالی داشتم…
یواش یواش پای خواستگارهایم به زندگیم باز شد …
هر روز یک ترانه از خواستگار جدید ؛
ترانه ای از جنس اینکه من تورو خوشبخت میکنم ؛؛؛
ومن دیگه باید زندگی رو انتخاب میکردم …
یک زندگی به خیال از بافت خوشبختی در کنار یار رویایی که در انتظارش بودم ..
روزگار گذشت.
داداشم صدام زد.
زینب جان میای کنارم بنشینی کارت دارم
با لبخندی آروم گفتم چشم دادشی
..
زینب جان تو بزرگ شدی خانم شدی یکی از دوستام میخواد بیاد خواستگاری وضع مالیش خوبه
اگر باهاش ازدواج کنی مطمن باش خوشبخت میشی، وکلی تعریف از دوستش کرد…
لبخندی زیر لب زدم به نشانه شرم سرمو انداختم پایین وهیچی نگفتم .
داداش رحمان لبخندی زد وگفت پس سکوتت نشانه رضایت توه بزار بیان ببینش اگر خوشت نیامد جواب رد میدیم بهش.
گفتم هرچه شما بگید ؛
چند روزی گذشت.داداشم گفت امروز قراره بیاد بابا مامان هم در جریان هستن فقط بمون خونه تا با هم حرف بزنید ….
دل تو دلم نبود .وعده پول وخوشبختی که داداشم به من داده بود اون زندگی رویایی را تو فکر خودم تصور میکردم .
امید همراه پدر ومادرش آمدن با دسته گلی که انقدر بزرگ بودو کلی پولش میشد.
قیافه امید زیبا بود از اون پسر های جذاب وخوش بر رو..
وقتی گل رو بهم دادن دلم لرزید
به یک باره دلم به پای لبخند جذابش رفت
نظر اجی کوچیکم خیلی برام مهم بود
واونم لبخند زد زیر لب گفت جذابه ……
از اینکه خواستگار خوبی به این جذابیت وپولداری داشتم به وجه امدم
حرفهایش بوی خوشی میداد ومن فقط صدای امید رو میشنیدم
گوشهایم کر شده بود از همه صدا ها وفقط تنها موسیقی شاد من صدای امید بود..
روزگار رفت ما به پای دوستی با داداشم اصلا تحقیقی نکردیم
از اینکه چه جور آدمیه وچه جور خانواده ای ؟
زمان مثل برق گذشت خواستگاری به نامزدی رسید..
نامزدی برایم تدارک دیده بودن که تمام دختران فامیل در گوشی به هم میگفتن خوش به حال زینب برا این بختش…
عجب شوهری کرده ها!
مراسم نامزدی رو به بهترین شکل گرفتن واسرار داشتن هر چه زودتر عقد کنیم
خانواده منم برا دل من واحترام حرف داداشم هیچی نمیگفتند وفقط میگفتن مبارکه ما حرفی نداریم
مراسم عقد باشکوهی برگزار کردن سر سفره عقد بهترین کادوها وطلا ها برایم فراهم شده بود ..
زندگی رویایی که هر دختری آرزویش را داشت روبروم بود ومن هیچ چیزی جز امید تو ذهنم نبود ..
همه فامیل از این وصلت خوشحال بودن وحرف ازدواجم نقل مجالس فامیل شده بود
دوران عقد وعروسیم یک ماه طول کشید
در دوران عقدم یک روز به مغازه امید رفتم اخه امید بوتیک داشت
همراه خواهرم فرزانه به مغازه رفتم وقتی امید رو دیدم ناراحت وسرد بود نسبت به من ؟
احوالشو پرسیدم واونم جواب دادبا بی میلی
اجیم سلام واحوال پرسی کرد وامید رو به من کرد وگفت زینب جان من دوست دارم ولی نه به عنوان همسر
جلو خواهرت میگم زن من نشو
دنیا رو سرم خراب شد چرا امید این حرفهارو میزنه ؟ تمام فکر وذهنم به حرفهاش بود وخواهرم با حالت تعجب پرسید آقا امید شوخی میکنی سرکاریه
امید روبه اجیم کردوگفت نه کاملا جدیه
هرکاری میکنم عاشقت بشم نمیشه زینب
خواهرم لبخندی زد وگفت طبیعیه آقا امید شما الان در دوران عقد هستید
بعداز گذر زمان به شدت علاقه مند میشیدبه هم ..
امید هیچی نگفت: وفقط سرشو انداخت زمین
ولی دنیای من دگرگون شده بود؟؟؟؟
ادامه دارد …..
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
دلش آروم وبی تاب
رفت سراغ یک کتاب
خواند در عمق یک کتاب
شروع کرد به آه داد
که ای کاش بود این زمان
خوشی های زودگذران
میروند چون باد خزان
میماند گلهای خندان
به دوراز تیغهای پنهان
راه حق درستش همین
که باشد ساده راستین
نداشتن رازی پنهان
داشتن آهی پنهان
بگفتن که ای کاش
داشت دکمه ی پنهان
میزدیم به روی دکمه
میرفتیم به دوران کهنه
شور شوق دوران
بوده در لذتهای گذشته
لذت زود گذر میرود
میماند لذت جاودانه
حسرت ای کاش بود روزی
ندارند مردمان خدا دوستی
تو لذت بر از بهر عمر
چون ندارد دکمه برگشت عمر
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
روزگار
چه خوش میگذرد به کام بهار
ابرها در پرتو آسمان
به روزگار تیر وکمان
به نغمه های چکاوکها
شدِخزان باز بهار
روزها تلافی دعاهای مادرانه
میبرد هرسو مرا به سوی یک ترانه
زمزمه این بهار،چکاوک
بهر عمر است و
روزگار گذرا
روشنی حق از پرتو خورشید است
روشنی راه از تلاطم خورشید است
نور راه، را دریاب
که نیابی هستی از غافلان
کنیز زهرا ( س)
معبود من
هر روزم را، با نام تو آغاز میکنم ای سرانجام کارهایم …….
تو روشنی دلهای زمینی،
جمعه ای دگر آمد به دیدار یارمان به انتظار نشستیم ……
کوچه های خیالمان،را آدرس گذاشتیم ،تا برسد آن کس که همه منتظرشیم …
تو دادی به ما امامانی از جنس وزلالی آب …
پاک روشن، چون نور خورشید تابان …
دوستی با تو، همچون دوستی سلامتی با جسم است تو باشی خوش است جسمم نباشی بیمارم …..
منجی عالم را برسان
تا شیرینی شهد آرزوهایمان به وصال بنشیند …..
چرا که منجی عالم
نشان
از تو دارد برما
اللهم صلی الله محمد وآل محمد( عج)
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س) مدرسه بنت الرسول ( س)
وجود انسانهایي با قدرتِ ماورایي!آیا درسته یا نه؟؟؟؟؟
شفا گرفتن مجری معروف از امام رضا ع
شریف بودن به بزرگ و کوچک نمیشناسه…
اگر همه مثل این بچه ها بودیم، باز هم فقیری پیدا میشد؟
ببینید این صحنه بسیار زیبارو
دل که وسیع باشه جایگاه خداست قطعا
چقدر زیباست این تصویر
بخشش از نو صداقت وسادگی
کنیز زهرا ( س)
خداشکرت
افیش ارا پیروزی ای ملته
ارا غیرت ای مردمه
ایران قوی وغیور مند
خدا شکر ارا یه ایرانیمو
خدا شکرت ارا یه رهبرمو سید علی خامنه ایه
خدا شکرت ارا یه دت لر غیرتمندیم …
لر جماعت هانه پشت رهبرو
لر جماعت گوش به فرمان رهبرن
لر تیکه نگین انگشتری ایرانه
خدایا شکرت
خدایا به پاس از نعمتهایت، سر سجده فرود میاوریم..
وشکر میگیم: همگی این روزهای فرخنده رو اون هم در دهه کرامت
خدایا ،رهبرمون یک دونه است، در کُل دنیا …
خدایا تو ای معبود من ،همیشه محافظ رهبر وکشور عزیزم ایران ومردم غیورش باش
کنیز زهرا( س)
ببینید تاریخ چطور دارد تکرار میشود ..
با چشم باز این دفعه راه درست را انتخاب کنیم…
یاوه گویان سعی در تخریب چهره منتخبین راه اسلام را دارند..
اینجا کوفه نیست وما اهل کوفه نیستیم که پشت مسلم بن عقیل را خالی نگه دارند ودست در دست مخربان دهند
ما با سختی ها مقابله خواهیم کرد
با انتخابی درست
با رای دادن
با به پای صندق رای رفتن
با همصدا شدن با ولی فقیه
که امر فرمودن که رای دادن یک حکم شرعی هست
ما رای مان را به پاس از خون شهدا داخل صندقهای رای خواهیم کرد
درست است مردم گله مند هستند
ولی ما پشت ولی امر مسلمین رهبرمون سایه رحمت کشورمون وهمچنین ملتمون را خالی نخواهیم کرد
ما رای میدهیم وگول یاوه گویان را نخواهیم خورد
کنیز زهرا ( س) درسه بنت الرسول ( س) شهرستان الشتر
زنی از شوهرش پرسید انتخابات چیه؟
بهش گفت: یادته ازت خواستگاری کردم و قول دادم تمام آرزوهایت را برآورده کنم، و همه جا ببرمت و همه چیز برات بخرم و بزارمت رو چشام.
زن گفت: آره ولی هیچ کدام انجام ندادی، ? ?
گفت: اینم همونه! ? ?
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
رسول خدا صلى الله علیه و آله
نشانه منافق سه چیز است:
١سخن به دروغ بگوید
٢.از وعده تخلف کند
٣.در امانت خیانت نماید .
«نهج الفصاحه ص 156 ، ح 7»
مردى به رسول خدا صلى الله علیه و آله عرض کرد: به من اخلاقى بیاموزید که خیر دنیا و آخرت در آن جمع باشد، حضرت فرمودند: دروغ نگو.
«بحارالأنوار ج 69 ص 262، ح 43»
??رای ما تیری است به چشم دشمن ??
ملت ایران چون دریا هستن اگر طوفانی شوند یک طوفان به پا خواهند کرد که همه رو در خود غرق میکنند….
ملت ایران چون یک کویرند ، اگر خشمگین شوند سرابی درست خواهند کرد برای دشمنان که نداند راه نجاتشان کجاست …..
ملت ایران همچون یک جنگلند ، اگر دشمن بخواد واردش بشه با پیچک های که شبیه به مشت جوانان کشورم هست نابودشان خواهیم کرد ..
ایرانم چون ابر میماند اگر ببارد آرام آرام میبارد ولی، سیلی به پا میاندازد که دشمنان را در خود غرق خواهد کرد …
اینها اغراق نیست و شعار نیست وحقیقته..
مادرس پس داده ایم
سالهای انقلاب،مساوی باشهدای انقلاب،وپیروزی انقلاب
هشت سال دفاع مقدس،مساوی با شهدای جبهه حق علیه باطل وفداکاری های مردم ایرانو در آخر
پیروزی روز به روز ایران وانداختن دشمنان از خاک پاک ایران…
دفاع از حرم بانو زینب( س) مساوی بامدافعان حرم،سردار دلها،سرکوبی داعشوترس داعش از رزمندگان ایران …
انتخابات ۱۴۰۰مساوی با،حضور پر شور مردم ورای دادن به یک خادم مردمی که تمام دغه دغه او خدمت به مردم است
وپیروزی ایران باری دیگر در جنگ وجاری کردن اشک وخشم بر چهره مستکبران ومنافقین….
??????????????????????????????????????????????????پرچم ما همیشه سر فرازه
??پرچم ما نشانه غیرت سربازان سلیمانی
??پرچم ما همچنان به کوری چشم دشمنان بربلندای آسمان پا برجاست
ما رای خواهیم داد وبا رنگ جوهر ی انگشتانمان حمله میکنیم به سوی دشمنان کشورمان
به سوی منافقین
به سوی ضدولایت فقیه
به سوی قاتلین سردار
ما ملتی هستیم که اگر هم گله مند باشیم ، خاک پاک میهنمان وولی فقیه خود را تنها نخواهیم گذاشت..
ما تابع امر رهبرمان سید علی خامنه ای هستیم …
اگر امر کند جانها دهیم
#به_قلم_خودم
#پویش_همگانی_انتخاب_خوب
#انتخابات_۱۴۰۰_۲۸_خرداد
ز.امیری مدرسه بنت الرسول ( س) شهرستان الشتر
کنیز زهرا ( س)
#طرح_تولید_محتوا
خودم
ای ایرانم
ای پاره تنم
تو باش سرافراز با قدم های یاران
تا نفس داریم پای خاک پاکت خواهیم ایستاد
من به پای صندق رای خواهم آمد چون
چون ملت امام حسینیم
چون برای این خاک خونها داده ایم
چون ایران متعلق به ما است نه بیگانگان
چون مشت هستیم در برابر طاغوت
ما رای خواهیم داد
چون ما یک ملتیم
پشت به پشت هم دست در دست هم
ماخواهیم آمد چون اجازه نخواهیم داد کسی برایمان تصمیم بگیرد
ما خواهیم آمد چون یک نفر به ما امر کرده وما تابع امر او خواهیم بود
او از نسل اولاد زهراست( س)
او کسی هست که تمام مسلمین دنیا عاشق او هستن وخوار چشم دشمنانمان هست ..
ما به امر ولی فقیه گوش خواهیم کرد وامر ولی فقیه برایمان حکم جهاد را دارد
لبیک یا خامنه ای
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
مدرسه بنت الرسول ( س) الشتر
امروز ما جنگی در پیش داریم
یک جنگ که پیروزی ویا شکست آن در دستان مردم ایران است
جنگی که اگر پشت هم رو خالی کنیم وبه امر ولی فقیه گوش ندیم صدر صد به شکست روبرو میشه شکستی که به دشمنان خط پیروزی میده ولی …………………….
نه ؛نه؛نه
ما امروز باز در کنار هم
دست در دست هم
به میدان جنگ خواهیم رفت .ودست هرچی منافقه دست هرچی دشمنه از کشور عزیزمان کوتاه خواهیم کرد
ما میجنگیم با در صحنه آمدن دوباره
ما اطاعت میکنیم امر ولی فقیه را که حرف ایشان حکمت وخیر هست برای همه ما
ما ۲۸خرداد به پای صندق های رای خواهیم آمد وپشت دستی بر دهان استکبار میزنیم
بهشون نشان خواهیم داد ملت ایران هیچ وقت وهیچ وقت همدیگه رو تنها نمیزارند
ما سالها قبل درس پس داده ایم
ورای به کسی میدهیم که دوستدار مردم باشد نه دوستدارجیب خود وکشور دشمن
ما رای میدهیم تا سرسبزی وزیبای کشورما همچنان باقی بماند
بشنوید وبروید بگوید که مردم ایران هیچ وقت خاک پاک میهنشان را باهیچ چیز معاوضه نخواهند کرد ما برای این خاک خون دلها خورده ایم
ما تابع امر رهبر دلسوزمان هستیم وحکم ایشان سرمه چشممان هست
لبیک یا خامنه ای
پیروزی همیشه برایت ایران من
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س) الشتر
کنیز زهرا( س)
سلام بهتون پیشنهاد میکنم این کلیپ رو از دست ندید
ببینید این مرد خارجی چطور از خدا حرف میزنه
اگر دیدید برای شکر گذاری از خدا صلواتی بفرستید ? ? ?
بسم الله الرحمن الرحیم
“"این نامه رو فقط لیلا بخونه “"”
جنگ شاید به اسم یک جنگ بوده ولی در این ۸سال دفاع از شرف وعزت میهن
دفاع از ناموس وغیرت مردانه ایرانی
قصه های در بر داشت…
یکی اسیر شد ، یکی درگیر
یکی شهید شد یک گمنام
تو میدان پر بود از فضای معنوی ولبیک گویان به راه عاشقی…
درد دوری خیلی سخته وحتی درد تنهایی …
به راستی اگر مردان ما به جنگ نمیرفتند وشهید نمیشدند حال وضع ما الان چطور بود ؟
آیا این امنیتی که داریم از صدقه سری شهدا نیست ؟
نمیدانم چه گویم در وصف شهدا
ولی همین بس که بگوییم شهدا شرمنده ایم !!!
با هم بودن آنها تونست ایران را پیروز میدان کنه..
پیروزی که دنیارو تکون داد وشد الگوی جهانیان…
شهدا یکی از دلیل آزادگی وسربلندی کشور عزیز ما هستن..
ما همچون شهدا راهشان رو ادامه خواهیم داد ونمیگذاریم احدی گوشه چشمی به خاک پاک میهنمون داشته باشه
وما هم امروز در میدان جنگی که به خیال دشمن جنگ نرم هست ومارو از پا در میاره میجنگیم …
جنگیدنی از جنس تنها نگذاشتن هم ودر صف ایستادن به پای صندق رای وانتخابی درست …
۲۸خرداد امسال یک مساله ای خواهد بود که دشمنان رو به حیرت خواهد آورد
ومیگویند شهدا رفتند ولی راهشان را مردم باز ادامه خواهند داد
ما رهبر وکشورمان را تنها نخواهیم گذاشت وبار دیگر خرمشهری را آزاد خواهیم کرد
#به_قلم_خودم
#انتخاب_برتر_زندگی_بهتر
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س) الشتر
کنیز زهرا(س)
دل رو روشن نگه دار با صلوات
دل رو زنده نگه دار با صلوات
اعمالت را پاک نگه دار با صلوات
چهره ات را نورانی کن با صلوات
پیامبرت رو خشنود کن با صلوا ت
بر اعصاب مسلط باش با صلوات
زبونت را بگردان با صلوات
قراربزار با مولایت با صلوات
برکت همه خونه ها با صلوات
ببینی روی ماه مولا مهدی با صلوات
نثار روح شهدای اسلام سلامتی رهبر انقلاب
سلامتی مردم عزیز ایرانم
شادی دل مولایم
ونابودی دشمنان اسلام بچرخان زبانت را با ذکر صلوات
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
سلام
دلم گرفته بود خواستم یک چند دقیقه وقتتون رو بگیرم
یک روزی بود بعد از انقلاب همه که خوشحال بودند از اینکه از دست ظلم شاه رها شده بودند، به یک باره خبرآوردند، که دشمن به خاک وطنمون وارد شده وبه زور توپ، تفنگ، تانک ،داره
جوانان کشورمون رو میکشه….
درسته سن خیلی های از ما قد نمیده به اون زمان، ولی میخوام از عموم بگم از عموی که لحظه به لحظه زندگیشو به غم فرزندش سپری کرد….
جنگ شد پسر عموی من با اینکه سن کمی داشت. به اسرار از پدرش رضایت گرفت ورفت به جنگ حق علیه باطل …
پسر عموی من در بوکان به شهادت رسید
عموی من از غم شهادت پسرش هیچ لبخند بر لبش نقش نبست؛ سالها گذشت وغم علی جعفر( پسر عموم )هی تو دل عموم بود. تا اینکه عموم هم فوت کرد وبه دیدار پسرش رفت……
لپ کلامم میخوا بگم
هر کس مادر ه هر کس پدر ه فقط میتونه درک کنه که داغ فرزند سخته
علی جعفر ما با هزار جوون دیگه رفتن تا دشمن دست درازی نکنه به میهنمون
رفتن تا دختران وزنان سر زمین ما بتونن به امنیت زندگی کنند….
شهید بزرگی به نام رستمی همه مارو قسم داده به پهلوی شکسته بانو فاطمه زهرا( س) حجاب ،حجاب را رعایت کنیم…
به راستی جواب خون شهدا رو، داده ایم
چرا بی حجابی رو مُد کردی تو یک افکاری که میدونی غلطه
خواهر عزیزم
خواهر نازنینم
تو ومن وما در قبال هم مسولیم
چرا بی تفاوتیم
راستی جواب خون ریخته شهدا وخانواده شهداروبا چی داریم میدیم
آیا به این فکر کردین اگر شهدا نبودن وخانواده شهدا نبودند تو،من وما الان به آرامش زندگی نمیکردیم …
و الان مثل کشورهای اِشغال شده؛ الان بی امنیتی حاکم بود وبی ناموسی…….
شهدا راه حق رو لبیک گفتند :
کاری کنیم که حجاب ما سیلی بر صورت دشمنانمان باشه
تو ای بانوی عفیف
توای زیبایی زمین
تو ای ریحانه بهشتی
حجابت همون تاج بندگی است که سربند بسیجی ها بود
بانوی ما زهرا( س) از ما انتظاری دیگر دارد
امام زمانمون از ما توقعی دیگر دارد
برچهره مولایمان با حفظ حجاب لبخند هدیه کنیم
“""برای شادی روح شهدا والخصوص عمو وپسر عموی من حقیر هم صلواتی نثار بفرمایید “"""
#به_قلم_خودم
زهرا امیری
کنیز زهرا( س)
امروز خواهم جنگید وکور خواهم کرد چشم دشمنم را
من به عقل خود توهین نخواهم کرد ..
عقل راه درست رو انتخاب خواهد”
وقتی یکی به دلسوزی تو بلند میشود
ودیگری به فریب تو ؛؛ تو چطور راه درست راانتخاب خواهی کرد ؟
عقل میگوید :برای هر چیز یک راه ودلیل و یک مدرک وجود دارد….
دولت من نشانه ای از جوانمردی است
کشور من خیلی وقت پیش درس پس داده…
درس استقامت وهمبستگی واز خود گذشتگی …..
دشمنانم خیلی تلاش کردن ایرانم را به زمین بزنند ولی چون لطف خدا با ما بود نتوانستند ….
یک بار به غلط انتخاب شدن، برای این نیست که ما پای صندق رای نرویم وبرای سرنوشت خود وکشورمون تصمیم نگیریم …
وبگذاریم دست بیگانگان در عقل ما دخالت کند.
ما هشت سال جنگ تحمیلی رو خوب به پایان رسوندیم؛ خیلی ها رفتن از کشور ولی ماندن مردان خدا یی، وجنگیدن وپیروز شدن…
امروز ما به جنگ میرویم هر کدام یک اسلحه در دست..
رو به روی دشمن ، وکور میکنیم چشم استکبار رو بار دیگر با اسلحه ای که رنگ آن آبی است بر انگشت ما….
ما رای میدهم، چون این امنیت واقتدار وطنم را به سادگی به دست نیاوردیم
ما یک مشت میشویم ،در پای صندق رای ومیگویم اجازه نخواهیم داد بر تصمیم غلط دشمن…
صندق رای ما خاکریز امروز ماست ورنگ جوهر آبی بر انگشت ما اسلحه در دستان ماست .
رهبر امر کند همه جان دهند
لبیک یا خامنه ای
#به_قلم_خودم
ز.امیری
کنیز زهرا ( س)
قانون باید اجراء بشه
قانون باید اسلامی باشه
قانون باید مردمی باشه
تا الان ضرر کردیم درست،ولی باید خودمون بسازیم کشورمون رو….
با رای دادن درست ..
با انتخاب درست..
اگر بگیم من رای نمیدم چون آقا زاده ها سیرن وجامعه اونهاست باید بگم این اشتباه است !!!!!
یک اشتباه فکری، که نتیجه آن تلاش استکبار وآمریکاه وخواسته آنهاست..
ما باید نشان دهیم خون شهدا الکی ریخته نشده ..
ما باید نشان دهیم اگر زمین خورده دولتی بودیم که وعده های دروغین داده باز با تصمیم خودمون میتونیم یک دولت درست انتخاب کنیم …
دولتی که مردمی باشه نه جامع طلب به نفع خود “"”
من رای میدهم چون میخواهم با انتخاب خود سرنوشت کشورم را درست انتخاب کنم
با امید؛ عشق؛ تلاش؛ همبستگی؛ ودست دردست هم دادن ایرانمان را آبادتر میکنیم. ما ایرانمان را آباد خواهیم کرد، با انتخاب خودمون نه بیگانگان ….
لبیک گویان یا خامنه ای “"""""”
#به_قلم_خودم
ز.امیری
کنیز زهرا( س)
من رئیس جمهوری رو انتخاب میکنم که درد فقر مردم رو احساس کنه
که بدونه مردم چه میکشند واز جنس مردم باشه
کسی رو انتخاب میکنم که فقر رو نیاره ودین رو ببره
من رائ میدهم چون در قبال امنیت وسرنوشت فرزندان خود ودیگران مسئولم ونمیخواهم امنیتش درچنگال داعشی ها بیفتد یا در چنگال استکبار
تو هم اگر رای ندهی رئیس جمهور هم انتخاب میشود ولی چه بهتر با انتخابی آگاه وبا تحقیق یک فردی رو انتخاب کنی که در بین مردم باشد نه در صحن مردم وناظر تنها
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
ز.امیری
” هر روز میخوانید متنهایی رو وامروز بخوانید این متن را “
پنجشنبه ها، رفتن به سر قبرها حال آدم رو یک جوریای آروم میکنه “”
“شهر خاموش “
قبرهای کوچک وبزرگ
چه آدمهای که زیر این خاک که نخوابیده اند!
به راستی آدمی به دنبال چه این دنیارو انتخاب کرده است ؟
این کاروانسرا ، آخرش وانتهایش فقط قبر است…….
خانه ابدی ، خانه ای که جز خودمان واعمالمان دگر هیچ در آن جای ندارد
جسمی که انقدر به آن مغروریم ؛ وهمیشه به بودنش مینازیم وحرص میخوریم هرچه زیباییه فقط نثار این جسمی که آخرش طعمه مورچه ها ومارها خواهد شود …..
دل بستن به دنیای که شناختنش سخت نیست “
آرام ، آرام راه رفتن بر سر قبرهای که هزارتا حرف دارند برای گفتن
آیا به راستی به این خانه ابدی فکر کردیم …
اگر همین الان حضرت ملک الموت به سراغمون بیاد آماده ایم ؟
بزار براتون بگم بیاید اول از پدر ومادر بگویم :
پدر مرد رنج کشیده ای که تمام سختی های دنیارو بر دوش کشیده که اون جوری که باشه شرمنده ما نشه
مادر آن بانوی باعفت وحیایی که نه ماه فرزند رو در شکم بزرگ کرد تا انسانی به دنیا بیاورد تحویل جامعه بدهد ..
به راستی هرکس میگوید که چرا مرا به دنیا آورده فقط یک سنگ دوکیلویی را دوروز تمام بدون اینکه آن را زمین بزارد بر شکم خود بگیرد وخواهد دید این مادر یک فرشته است….
دیگر شبهای که نخوابید بر سر گهواره کودک ویا شیر دادن دوساله که از شیره استخوانش به فرزندش داده بگذریم … آیا قدر دان محبتشون بوده ایم واحترام گذاشتیم؟…
برادر دینی وخواهر دینی ..
آیاتونستیم غیبت وتهمت را نزنیم وفقط خاموشی رو انتخاب کنیم واین زبان نرم را که همه بلاهای دنیا نثار این زبان است مهار کنیم ؟
به راستی آیا تونستیم که مفید باشیم واز جسمی که امانت خداست خوب استفاده کنیم ودرراه خدا نثارش کنیم
راستی آیا شهیده زنده بوده ایم؟؟؟؟؟
هوس نفسانی ، این اسب سر کش را تونستیم مهارکنیم؟
پدری بهر نصیحت به فرزندش گفت پسرم یوسف زمان باش
پسر پوزخندی زند وگفت پدرم آیا دختران خواهند گذاشت آیا؟؟
پدر گفت که یوسف اسیر طعمه زلخیای زیبای مصر گشت ولی چشم را در راه خدا به زمین دوخت که پادشاهی نثارش شد …
پسر شرمگین گفت ای پدر حق با توست حق گناه دیگران فقط همین بس که نگاهم را به زمین بدوزم به عشق خدای خوبم
که هوس آخرش آتش سوز ناک جهنمه
عزیزانم ما از آتش میترسیم ولی از خشم خدا نه …
هر روز میشنویم که یکی بار سفر را بست ورفت به سفر آخرت تو بگو آیا آماده ای برا این سفر؟؟؟؟؟
توبه کن که توبه پذیر است خدا
رفتگان واسیران خاک را شاد کنید همیشه با ذکر صلوات وفاتحه ای که ما هم میمیریم ومنتظر همین صلوات وفاتحه خواهیم ماند
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا( س)
زهرا امیری
نوکری اربابم حسین
#انتخاب_برتر_زندگی_بهتر
تمدید ثبت نام حوزه های علمیه خواهران
باش در راه بندگی
که راه آزادگی همین است بس
رای بدی یا نه این مملکت بی رئیس جمهور نمیمونه
فقط خون شهدا که ریخته شده باید جواب گوی آن باشیم
اگر با تحقیق وآگاهی رای بدی رای تو به نفع فرزندانت خواهد بود
تو بمان با رای خود
نباش دشمن شاد کن
آمریک یک مستکبر است
آمدنش جز بلاها است
انقلاب اسلامی ایرانم
خار چشم دشمنانم
دارد امنیت وآرامش
ندارد در دلش داعش
#به_قلم_خودم
زهرا امیری
کنیز زهرا ( س)
چه شهدا ی که جان دادن ورفتن، وراه بندگی رو بر دنیا ترجیع دادن
چه کسانی جا ماندن از قافله عشق
ولی جنگیدن با نفسهای روشن
چه یارانی که نبودن راستین
دل بستن به این دنیای دروغین
چه کسانی، راه شهدا رفتن
نبستن، دل به بندگی این دنیا
تو کدامین راه خواهی ای خواهر
راه شهدا یا جامندگان یا ودنیا پرستان
آخرش راه مرگ به اتمام خواهد کشید
اونم بسته به دیده تو خواهد بود همین
طلبه شدن درست بر باب آرزوهاست
چون پروانه ای که بال پرواز خواهد
پرواز در اوج آسمانهاست
تو باش زینب وار
آن هم در پیرو راه مولا مهدی
راستی دانی که حجابت
تیری است بر چهره دشمن
کنیزی زهرا( س) بدان افتخار است
آن هم با خلوص پاکی نیت
تو بیا راه کوتاه است
که این عمر عجب میگذرد
#به_قلم_خودم
زهرا امیری
کنیز زهرا ( س)
درد دل با خدا
خدایا تو ای یار همیشگی من
تنهایم را با تو تقسیم میکنم چون این تویی، تنها یار دوران سختمی وخوشیهایم “"”
تو بمان با من که گر نباشی پیر بی توانم
تو ای معبود من
تو ای زیبایی زندگی من
در جاده های پر پیچ خم زندگی این تو هستی که میگیری دستم را …
باران رحمتت بریز بر سر این بنده رو سیاه
تو نباشی من هیچ وپوچم
زندگی رو با نامت گره زده ام
تا در پرتو آسمانها در کنار ابرهای آرزوهایم ببندم بالهای که به عشق تو باز میکنم ..
تو ای عزیزتر از هر کسم ،باش کنارم در تلاطمهای زندگی در اوج لذت های زندگیم در نقطه کور تنهای باش کنارم که وجود تو نور یست بر من بی امان از روزگار پردرد عالم ..
غیراز تو ،که درمان کند دردم را
به غیر از تو، که آروم کند دل بی تابم را
به غیر از تو، که کنارم باشد در اوج بی تابی هارا
من تو را خواهم در خوشی وناخوشی در خوشی وتلخی در تنهای وتاریکی قبر در اوج درد کشیدن جان از بدن در زمانی که نیاز دارم به گرفتن دستم از طریق دست تو
دنیا با زیبایش خواهد ماند ومن مانم تو ………باش کنارم مگذار حالم رو به خودم
خدایا ای معبود من دلم جایگاه تو باشد نه غیراز تو، که اگر باشد نابودم در چاه ظلمت …
#به_قلم_خودم
زهرا امیری
کنیز زهرا ( س)
درسایه رای تو دولت در اختیار علی قرار گرفت یا در اختیار معاویه ؟؟؟؟؟؟
*دنیا خیلی خیلی بی ارزش تراز آن است که اینقدر بخاطرش درگیر و مشغولیم، متن تکاندهنده ازحضرت آیت الله العظمی بهجت(ره)*
ای انسان ! زمان مرگت من پریشان نباش و به جسم با ارزش خود اهتمامی نداشته باش !
چرا که مسلمین کارهای لازم را میکنند :
لباسهایت را از تنت درمیاورند ، غسلت میدهند ، کفنت میکنند ، از خانه ات بیرونت میکنند و تو را به خانه ی جدیدت (قبر) میبرند ؛ خیلیها برای تشییع جنازه ات کارهایشان را تعطیل کرده و حاضر میشوند ؛ از وسایل شخصی ات خلاصی انجام میگیرد.
کلیدهایت ، کتابهایت ، کیف و کفشهایت ، لباسهایت ، … و اگر خانواده ات توفیق یابند شاید آنها را صدقه کنند.
مطمئن باش مردم و دنیا بر تو حسرتی نمیخورند. تجارت و اقتصاد ، استمرار می یابد. شغل و وظیفه ی تو به دیگری واگذار میگردد. اموال و دارایی هایت تقسیم میشود و ورثه آنها را تصاحب میکنند. در حالی که تو از ” ریز ریز ” حساب گرفته میشوی !
اولین چیزی که از تو ساقط میشود اسمت است لذا وقتی میمیری میگویند : ” جناره “. تو را به نامت صدا نمیزنند ! وقتی میخواهند بر تو نماز بخوانند میگویند : ” جنازه کجاست؟ “. تو را به نامت صدا نمیزنند ! و زمانی که میخواهند تو را دفن کنند میگویند : ” میت را نزدیک کنید “. تو را به اسم صدا نمیزنند.
پس مواظب باش ؛ چهره ، اموال ، نسب و قبیله و پست و مقامت تو را نفریبد. چقدر این دنیا بی ارزش است و آنچه در پیش رو داریم چقدر عظیم میباشد. بعد از وفاتت ، سه نوع اندوه بر تو خواهد بود :
1- کسانی که شناخت سطحی از تو دارند میگویند : بیچاره !
2- دوستانت چند ساعت و یا نهایتا چند روز برایت اندوهگین میشوند و سپس به شوخی و خنده های خود میپردازند
3- عمیقترین اندوه و غم داخل خانه خواهد بود. خانواده ات یک هفته ، دو هفته ، یک ماه ، دو ماه و یا نهایتا یک سال غمگین میشوند و سپس تو را در بایگانی خاطرات قرار میدهند !
و اینچنین داستان تو در بین مردم تمام میشود و داستان حقیقی تو شروع میشود : ” آخرت “.
جمال ، مال ، سلامتی ، فرزندان ، … از تو زائل شد. از خانه و کاشانه ات جدا شدی ! و از همسرت نیز … زندگی واقعی شروع شد.
و سؤال اینست : ” برای قبر و آخرتت چه آماده نموده ای؟ “. این حقیقتی است که جای تامل دارد.
حریص باش بر : ” فرائض ، نوافل ، صدقه ی پنهانی ، عمل صالح ، نماز تهجد … “. شاید نجات یابی !
اگر به وسیله ی این متن برای یادآوری مردم همکاری نمودی ، إن شاء الله اثر این یادآوری را روز قیامت ، در میزان حسنات خود خواهی یافت.
” و ذكّر فإن الذكرى تنفعُ المؤمنين : و ( پیوسته ) پند ( و تذکر ) بده زیرا که بی گمان پند ( و تذکر ) مؤمنان را سود میبخشد “.
چرا میت اگر به عقب برگشت داده شود ” صدقه ” را اختیار میکند؟ چنانچه خدا میفرماید :
” رب لولا أخرتني إلى أجل قريب ! فأصدق : پروردگارا ، اى كاش ( مرگ ) مرا مدت كمى به تاخير مى انداختى ، تا ( در راه تو ) صدقه بدهم “.
علما فرمودند : “صدقه را ذكر ننمود مگر به خاطر اثرات عظيم صدقه كه بعد از موتش مشاهده مینمايد ! “. نیست
پس زیاد صدقه دهید چرا که مؤمن در روز محشر ، زیر سایه ی صدقه ی خود خواهد بود.
? یکی از بهترین صدقات جاریه که میتوانی همین حالا ، آری ، همین حالا انجام دهی اینست که این سخنان را با نیت خالص و جهت رضای الله ، پخش کنی چرا که هر کس بر آن عمل نموده و به نسلهای بعد تعلیم دهد، اجرش به تو نیز خواهد رسید. انشاالله … التماس دعا.
شود روزی اسرائیل نابود
این رژیم زبیداری طاغوت
گر روند به پیشتاز ظلم
شود آخرش این ظلم نابود
کرده اند فلسطین را اسیر
به فکر وخیال واهیشان
هستند سرور فلسطنیان
چسبیده مثل زالو اسرائیل
به پاره وطن اسلامی
ندارند مهر محبت
این ظالمهای بی صفت
بلند گوییم ما هم صدا
مرگ بر اسرائیل
مرگ بر آمریکا
مرگ بر استکبار
#به_قلم_خودم
ز.امیری
کنیز زهرا ( س)
طلبه شدن راه هرکس نیست
طلبه شدن راه پرپیچ خمی نیست
طلبه شدن یعنی آزادی از ذلت
طلبه شدن یعنی پاسداری از عفت
طلبه یعنی راه روشن انتخاب کردن
راه نوکری بانوزهرا( س) رفتن
دنیا باقشنگی هاش شایسه کس نیست
هرکس ماند بادنیا آخرتش آباد نیست
طلبه باشی نگهبان امانت بانو یی
طلبه باشی آرامش روحی را داری
طلبه سخت نیست بدان
راهش پراز آرامش روحیست بدان
طلبه باشی هستی کنیز زهرا( س)
طلبه باشی هستی عزیز پیش خدا
در این زمانه پر پیچ خم دنیا
تو بمان با مولا امام صاحب دنیا
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول( س)
کنیز زهرا( س)
گر تشنه محبتی
آن رو در آغوش پر مهر مادر پیدا کن
بوسه بر دستان گرم مادر بزن
که مادر جوانیش را نثار تو کرده ، چین وچروک های صورت مادر ، دلیل زنده بودن توست
دریاب که آهسته ، آهسته، این سنگ صبور بی قراریهای تو گرد سفیدی بر موهای او میبندد که این همون شوق نفس کشیدن های ماست……
مادر همه جان وتنم
تو ای دلیل زنده بودنم
من به دور تو بگردم
جانم به فدای دل مهربان تو
تاهستن قدر بدونیم که رفته اند مادرانی ودلتنگ هستن فرزندانی …….
آرامش زندگی رو در مهربانی وبوسه زدن بر دستهای پر مهر مادر هر روز تجربه کن
این دنیا مرامش آنچنان نیست که خبر دهد کی خواهیم رفت….
تا فرصت هست دریابیم این زندگی رو
مادر نشانه مهربانی های خداست بر بنده ها “”
بدانیم عبادت همان جبران خوبیهاست
مادر یعنی فرشته “
خدایا مادران رو در پناه خودت حفظ کن ومادرانی که آسمانی شدن رومورد رحمت خودت قرار بده
#به_قلم_خودم
ز.امیری
کنیز زهرا ( س)
امروز روز بخشش ودادن فرصتی باز بر ما بود ، عید فطر یعنی عیدی که هرکس در یک ماه عبادت کرده امروز امضاء لطف خدا پای نامه اعمال او ثبت خواهد شد …
به راستی آیا خوب بندگی کردیم در ماه مهمانی خدا؟ امروز زنان ومردان همراه فرزندانشان با سجاده های از عشق ، به خیابانها آمده اند تا معبوی زیبای ما مهربخشش را پای العفو گفتنهای نجوای شبانه را بر پای نامه اعمال بزند
خدایا ماه مهمانیت تمام شد وتو فقط میدانی که فرصت دوباره مهمانی را کی خواهد داشت ؟
از تو میخواهیم معبود من، ای زیبای بیکران من ببخش ، ما بندگان خودرا،وفرصت بندگی را باز به همه دوستاران اهل بیت ( ع) بده ….
به امید ظهور مولایما مهدی( عج) “
به امید رفتن بیماری کرونا “
به امیددادن فرصت دیگر “
وبخشش خداوند “
بفرستیم صلوات برمحمد ( ص)
الهم صلی الله محمد وآل محمد
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول( س)
کنیز زهرا ( س)
رمضان، منشاءلطف بی کران ایزد بر بندگان
رمضان، چون ماه بر آسمان
رمضان، چو چراغ راه بندگان
رمضان، آمدبا صد هزار برکت درآن
بخشش ، انفاق، لطف وایمان
رمضان ،نشانه ای از بخشش خدا بر آدمیان
هست فرصتی برای عاشقان
آمده با قصه های فراوان
شامل عشق ،ایمان سروران
بست بارش را، در رمضان
هرکس بود پیرو حق وایزد منان
آمده عید بندگان
عیدِ تبریکِ فرشته ها بر بندگان
شوق دیدار عید بندگی
غم رفتن ماه بندگی
شکر، که این آمد
صدحیف، که آن هم رفت
در نماز عید فطر
فرشتگان با سبدی از گلهای یاس بر بالای سر مومنان میگویند العفو شبانه هایتان مورد قبول قرار گرفت
وعید برشما مبارک
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
کنیز زهرا( س)
روزگاربدیست، زود دلبسته میشوی و موقع دل کندن درد میکشی""”
وقتی ماه رمضان میاد،حس وحال عجیبی به آدم دست میده !
روزگارش اگر سخت باشه ولی شیرینه باز،
دم افطار حس خییلی خوبی به آدم میده ،وقتی وضو میگیری و میری سمت نماز وبعد افطار میکنی واقعا احساس میکنی مهمون خدایی""”
وقتی شب احیاء میشه، شب زنده داری در کنار دوستان اون هم به طور دسته جمع به دعا ونیایش مشغول میشوی به کنار ،که وقتی تموم میشه فکر میکنی خسته ای ولی خسته نیستی حس خنکی در وجودت احاطه میکنه، که هیچ وقت این حس در طول سال نداشتی..
وقتی میخوای بنده خدارو، در ماه مهمانی خدا دعوت کنی وافطاری بدی وخودتو رو تو اعمال رمضان شریک میکنی به کنار …
وقتی نزدیک عید میشیم نگو اول خدارو شکر میکنی که تونستی یک ماه رو، به خوبی بگذرونی وروز عید رو هم ببینی وتو جشن بندگی نماز عاشقی رو جا بیاری …
ولی وقتی به شب آخر رمضان میرسی احساس دلتنگی به آدم دست میده که چه حیف زود گذشت این یک ماه
واین یعنی گذر عمر به طول ساعت اعمال….
امشب شب آخر رمضانه خوشحالیم که هستیم وعید هم میاد ولی ناراحت که زود به پایان رسید..
راستی آیا عمر ما به سال دیگه قد،میده ومیتونیم باز مهمون خدا باشیم
امیدوارم که بشه به لطف خدا
پیشا پیش عید رو به همتون تبریک میگم
نماز وروزه هاتون قبول باشه
#به_قلم_خودم
کنیز زهرا ( س)
زندگی، پر از رمز ورازهایست که هیچکس نمیتونه اون رو درک کنه …
خدا با این همه مهربونیش دنیارو در اختیارمون قرار داده تا ببینه چند مرده حلاجیم""”
وقتی خوشیم خدا رو نمیبینیم ،وقتی گرفتاری فقط میگیم خدا ?
راستی چرا انقدر به دنیا وابسته ایم ؟
مگه خدا نگفته اول وآخر من باهتونم…
خوب زر وزیور دنیا رو چند میبریم بازار مس گری ….
این همه بدو بدو برای چیه ؟
خدا، این دنیارو برامون فرصت قرار داده
فرصتی که بتونیم به خودمون بیایم واز عذاب سیب ممنوعه به خوشی بهشتی برسیم “"""”
خدا میبینه هیچی نمیگه …
ولی ما چی؟
این روزها قبرستان، “این شهر خاموش” خیلی هارو دردخودش جا داده
هر روز یک نفر به دیروزی که میشناختیم اضافه میشه… ?
آیا این هشدار برا ما نیست که ای بنده بجنب فرصتت کمه؟
ببینیم مالمون در راه چی خرج میکنیم؟
فکر کنیم که حق کی گردنمونه ؟
فکر کنیم که چقدر مولا مهدی ( عج) رو تنها گذاشتیم ؟؟؟؟؟؟
فکر کنیم بگیم ای خدا درپیشگاهت روسیاه روسیاهیم ? ? ? ?
جو این دنیا ،خیلی سریع آدم رو میگیره
تو خودت کمکمون کن پابند چیزای واهی نباشیم ..
تو خودت، کمکمون کن وعاقبت بخیری رو نصیبمون کن
خدایا مال واولاد وبرکت عمرم فدای یک لبخند تو تو فقط کاری کن که تو خشنود باشی ما رستگار “""”
“""لبیک یا الله"""”
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
کنیز زهرا( س)
شب های تار این زمان
رنگ بوی خداحافظی میدهند……
یتیمان شهر عشق مولا ،با چشمان گریان
منتظر قدمهای آهسته ومهربان پدری هستن که هرشب دست نوازشش از روی محبتی آشنا بود بس
ولی دیگر یار دلهای شکسته یتیمان امشب به خواب رفته
آن هم خواب ابدی …..
علی یک نشان از خوبی های خدا بر روی زمین بود ..پ
نامش تا ابد هست بر زبان کودکان کوفه وعالمیان تا ابد …
آه بر دل کوفیان
برکت را با باران رحمت علی درک کردن
بعد شهادت پهلوان خیبر کوفه رنگ ماتم گرفت به خود
تو ای مسلمان، دلت تکه تکه بر آسمان کوفه کن
که امشب کوفیان ستاره روشن وهدایتگر راه خوشی را از دست داده اند
باران ببار بر دل زخم دیده یتیمان کوفه
علی به دیدار عشق زندگی خود پیوست
زهرا امیری
کنیز زهرا ( س)
شنیدید که میگن دنیای گذره ،، دل نبند به گذر روزگار که زود میگذره ….
ماه رمضانه، خیلی ها پارسال بودن ولی امسال زیر خاک خوابیدند ….
فرصت ،بهترین هدیه خداست به ما""""
دلخوشی این دنیارو با درکنار عزیزانمون با یاد کردن خدا در لحظه، لحظه زندگیمون با شکر کردن ودل نبستن به مال پر زرق وبرق دنیا که نور زیبای اون، چشم رو خیره میکنه ودل رو اسیر میکنه نبندیم ….
امسال فرصت داریم، کرونا داره خیلی هارو ازمون میگیره “"”
بیاید باشیم منطقی “"”
واز خودمون بپرسیم؟
چرا ،دل ببنیدم به دنیای به اصطلاح شیرین وزیبا در صورتی زیبایی فقط مختص خداست واین خداست که صاحب همه آنهاست “"”
چرا، باید برا خاطر راحتی جسمی که قراره بره زیر خاک وخوراک مور وملخ بشه اینقدر حرص بخوریم ولقمه یکی دیگه رو بشماریم که چرا اون داره ومن ندارم؟؟؟؟
چرا باید با زبانمون دلهای بشکنیم که این زبان از گوشت نرمه ومحار کردنش دست خودمونه ولی افسوس که این زبون گوشتی ادم رو به ته جهنم میبره با نیش…….
ما که میدونیم قبرستان خانه آخر ماست پس چرا با دست های که داریم دست یکی دیگه رو نگیریم ؟؟؟
ما که میدونیم این زیبای زود گذر صورت تا ابد نمیمونه، روز به روز چروکتروزشتر میشه وفقط سیرت زیبا هست که میمونه
پس چرا نمایان کنیم در برابر چشمهای آلوده بیمار دلان
؟؟؟؟؟؟؟
چرا از یک پارچه چند متری سیاه که چادر نامشه قدردانش نیستیم که عفت رو بهمون هدیه میده “"”
تاج بندگی ما کنیزان زهرا ( س) همین چادره
به دور برمون نگاه کنیم بزرگی ، خوشی، تلخی ، شیرینی، پول ، فقر ،سختی وآسانی همه میگذرن اشک سرچشمه چشم هست واونم هدیه خدا “"”
بگذار بتازن دنیا پرستان
بگذار بروند کوردلان
بگذار بخوابن جاهلان وغافلان
آخرش وآخرش وآخرش خونه آخر قبره
وما میمونیم با دفتر اعمالمون
شب های احیا نزدیکه دلتون رو صاف کنید با ذکر یا مولا علی ( ع)
اگر کینه ای دارید ببخشید
اگر کسی ازتون ناراحته برید حلالیت بطلبید
اگر با کسی قهرید آشتی کنید واگر میتونید دست نیازمندان رو بگیرید واگر ندارید واسط کار خیر باشید که فقط وفقط اینها به دادمون میرسه
التماس دعا
یا علی
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
کنیز زهرا( س)
چه شد زمانه؟؟
انگار تاریخ بار دیگر تکرار شد؟ مختار نامه ای تازه به تصویر کشیده شد.
سلیمانی به یک بار ظاهر نشد اوبود از جنس مختار آن بزرگ یل عرب که همراه کیان ایرانی که عربان عجم را دشمن میدانستن،ولی مختار عجم را برادر دینی خود میدانست.. .
گرفت انتقام سخت از یزید یان کفار که به نا حق خون اولاد پیغمبر (ص)را ریخته بودند…..
وبعدها در مسجد کوفه شهد شیرین شهادت را چشید ونام وآوازه مختار شد جهانی تا قیامت….
سلیمانی هم از نسل مختار با برادردینی خود از جنس عرب “ابوالمهندس مهدی” پا به پای هم با دشمنان اسلام جنگیدند وانتقام مظلومان رو از ظالمان یزید صفت گرفتند….
وبا نوشیدن شهد شیرین شهادت لبیک کنان به الله جان خود را فدای حق کردند
وشد نامشان جهانی تا قیامت این عزیزان خدایی بر روی زمین
تو ای سردار دلها
تو را در دلها زنده نگه میداریم تا قیامت وخود را سربازان تو میدانیم تا قیامت
زهرا امیری
مدرسه بنت الرسول ( س)
کنیز زهرا( س)
تو ای رهبر آزاده
گویم ما مردم آزاده
با نفس وجانمان
به روبروی دشمنانمان
که نابود گردد آل سعودی
که نابود گردد آل یهودی
چون رهبرمون یک امر کند
جانها به صف ایستاده گی کنند
تو ای رهبرم، ای همه کسم
ما تا پای مرگ همگی گوییم
که هستیم فدایی رهبرمان سید علی
لبیک یا خامنه ای
کنیز زهرا ( س)
میخواستم خدا را نوازش کنم !
ندا رسید؛ کودک یتیم را نوازش کن..
خواستم چهره خداوند را ببینم !
ندا آمد؛ به صورت مادرت بنگر..
خواستم به خانه خدا بروم !
ندا آمد؛ قلب انسان مومن را زیارت کن..
خواستم نور الهی را مشاهده کنم
ندا آمد؛ ازپرخوری وشکم سیر فاصلهبگیر.
خواستم صبر خدای را ببینم !
ندا آمد؛ بر زخم زبان بندگان صبر کن..
خواستم خدای را یاد کنم !
ندا آمد؛ ارحام و خویشانت را یاد کن..
تو ای مولایم
چه گوییم که فقط همین بس که شرمنده ایم
التماس دعا
از وقتی یادمه،میگن خدا تنها کسیه که برات میمونه از اول زندگیت تا مرگ باهاته……..
راستش حضور خدا تو زندگی خیلی از ماها بوده وهست"""""""”
بهمون کلی هدیه داده، که نمیبینیم
کلی حرف باهامون زده ،که نشنیدیم
کلی جایزه برامون گذاشته، که اونهارو با افکار جهالتی از دست میدیم….
خدا خیییییییلی مهربونه ……
ما چی ؟
داشته هامون رو شکر نمیگیم !
هدیه هامون رو نمیبینیم تا کنارمون هستن !
جایزه های رو که برامون گذاشته، ووسیله های رو که برا دست یابی جایزه هامون گذاشته باز نمیبینیم !
داشته ها ونعمت هااز قبیل…دیدن، شنیدن، وخوردن ،حرف زدن، راه رفتن وووووغیره…….
هدیه هامون” خانواده ، سلامتی، آبرو، عزت، وکس وکارهای که داریم دوربرمون
جایزه ووسیله های رسیدن به جایزه، …
قرآن ،نماز،،روزه وفرمایشات رسول خدا( ص) ….
جایزه اش، آرامش دنیا وآخرت ودنیای پر از آرامش معنوی وجایزه حتمی بهشت ورسیدن به راه خداییی…..
راستی ، چرا زمانی رسیده که دین حفظ کردن مثل گوله آتش در دست گرفتنه ؟
چرا داریم در جاهلیت مدرن به سرازیری میریم؟ ومولایمان آخرین امانت خدا روی زمین از نسل امامان معصوم(ع) تنها میزاریم ؟……
قدم ما چی بوده در این راه؟
آیا میتونیم سرباز مولایمان باشیم ؟
تا زنده ایم، دارا ی های خدارو قدر بدونیم…
لذت ببریم ..
استفاده کنیم …
شهدا راهشان رو انتخاب کردن ورفتند…… وخوشا به سعادتشون
ما خانمها چی ؟
چطور میتونیم راه مون رو درست پیدا کنیم ؟
با حفظ عفت وحجاب وجهاد کردن با حفظ درست امانت بانو زهرا( س)
بیاییم کاری کنیم اونهای که چادر نمیپوشنند با دیدن خلق وخوی وسیرت وجلوه راه زینبی ما کنیزان زهرا ( س) دلشون به شوق بیاد وبگن همگی یک جمله لبیک یا زهرا( س)
تو این راه ، اگر توپ وتشری هم شنیدیم
صبور باشیم که سکوت برای حفظ امانت زهرایی زیباست
پلاک ما کنیزان زهرا( س) یک چیزه
“""چادر""”
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول( س) الشتر
کنیز زهرا ( س)
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽
مردی شبیه آسمان از ایل خورشید
با کوله بار نور و عرفان خواهد آمد
پای تمام چشمه ها نرگس بکارید
نور دل چشم انتظاران خواهد آمد
یاس سپید من به صبح عشق سوگند
روزی شب ما هم به پایان خواهد آمد
ای معبود زیبای من
خبرهای آورده اند، که داری یک مهمانی بزرگ ….
شرط ورود به مهمانی را
دل خواستنی نگذاشته ای، وهمه رو دعوت به حضور گرفته ای …..
دراین ماه دورهستند،بنده هایت از درد غفلت وجهالت
هر کس به هر نوعی خودشو آماده ورود به مهمانیت میکند…
هرکس با خواهش والتماس در این مهمانی یک چیز را ازتو میخواهد….
که ای ربنا الهی العفو
ربنا الهی العفو
تو منو عذاب نکردی …
از در خونت جواب نکردی ….
هرجاهم برم باز میگردم به در خونه تو وعلی را واسطه میکنم ….
به علی الهی العفو
به علی الهی العفو
تو مهربانیت را در این ماه تمام کردی بر ما بنده های خطا کار …
مهربانیت فرصت دوباره بر ماست ….
در آسمان رو باز کردی بر ما بندهای خطا کار
تو به ما میگویی….
ای بنده های من بیایید
در خونم روبه شما باز بازه
ماه میهمانیت را با جان ودل میپذریم واز تو ای معبود زیبای من، میخواهم ببخشی همه ی مارو در این ماه عزیز…
#به_قلم_خودم
زهرا امیری
کنیز زهرا( س)
ماه رحمت آمد” شکر که بودیم خدایا “”
الهی” ای معبودمن، پارسال چه کسانی بودن،در این دنیای زیبا، ولی اکنون در زیر خاک به خواب ابدی رفته اند …..
تو دانی مرگ ما که رسد،واز چه طریق ..
الهی تورا به این شب عزیز ببخش همه ی اسیران خاک را…
صبر بده تمام بازماندگان را ..
الهی کرونا ،یا هر نو بلای دیگر همه وهمه بسته به اراده توست ..
تو صاحب همه ی مایی ..
تو را به مولایم مهدی ( عج) ،قسم میدم
یاریمان کن، نفسهایمان به دور از آلودگیها باشد.
یاریمان کن، مادرها داغ بچه هاشون رو نبینند
الهی، سختی مشکلات را با یا رب، یا رب شبهای احیای عاشقانت رفع کن
جوانان سخت محتاج یاریت هستن
ای معبود زیبای من …..
دلهایمان مملو از درد است که تو فقط دانی
وتو تنها چاره ساز آنی ….
توای یاری رسان عالم ….
کسانی را که آرزوی فرزند صالح دارند عطا فرما که تویی عطا دهنده ….
تو ای رحمان، ای رحیم
جوانان کشورم را به آرزوهای زیباشون برسان ودور گردان از آنان شیطان رانده شده را…
الهی ،تو دانی تنهای فقط مختص توست
تو ای تنها، تو ای منتها، تو ای صاحب عرش العظیم،،، شفا بده تمام مریض های در بستر بیماری ولباس عافیت بر تنشان کن که توی توانا…
دوری ظلم ،از کشور را از تو میخواهم …
دادخواهی به داد مظلومان را از تو میخواهم….
تو ای صاحب صبر …
به اونهای که داغ دیده اند، صبر بده ورفتگانشان رو مورد مغفرت قرار بده …
الهی درد دارم درسینه تنگ واسیری قلبم
تو دانی که همه کس ودارو ندارم فقط تو هستی…
بودی کنارم همیشه کنارم باش دوباره ….
مرگمان را عزت قرار ده و وجودمان را موجب آرامش دوستان قرار ده
التماس دعا
الهی آمین
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س) الشتر
کنیز زهرا( س )
واقعا این شعر زیباست …..
کودکی در گوشه ای کز کرده بود ..
آتشی روشن ز کاغذ کرده بود ..
سوز سرما بود و کودک بی لباس ..
صورتش سرخ و نگاهش آس و پاس ..
صد تَرَک در دستهای کوچکش ..
خط پیری بر جبینِ کودکش ..
ضَجّه می زد ناله را در خویشتن ..
دردِ یک صد ساله را در خویشتن ..
ابر می بارید و سرما بس عجیب ..
باد هم شلاق می زد نانجیب ..
رهگذرها جملگی در کارِ خویش ..
یک به یک گمگشته در افکار خویش ..
زین میان یک تَن به کودک خیره بود ..
غصه ی کودک به جانش چیره بود ..
اشک در چشمان مستش حلقه بست ..
بر سر کودک کشید از مهر دست ..
مثل یک مجنون لباسش را درید ..
اشک ریزان بر تن کودک کشید ..
کودک بی چاره با یک آه سرد ..
با صدایی زخمی از چنگال درد ..
دیده بالا برد و با آن مرد گفت ..
از خدا کُت خواستم او هم شنفت ..
با خدا فامیل نزدیکید نیست ؟..
از کنار او مرا دیدید نیست ؟..
گفت آری بنده ی اویم رفیق ..
گر چه طاعت را از او کردم دریغ ..
خنده بر لبهای کودک نقش بست ..
داد بر آن مرد اشک آلود دست ..
گفت می دانستم از انجام کار ..
نسبتی داريد با پروردگار.
? ? ?
قرآن شرمنده ات هستیم! ? ?
✅ شخصی وارد مغازه ای شد ، صاحب مغازه قرآن گوش می داد ،
از او پرسید کسی مرده است که قرآن را روشن کردی ؟
▪ صاحب مغازه گفت : بله ، قلبمان مرده است
▫ زندانی در زندان قرآن طلب می کند تا از تنهایی درآید…
▪ مریض در بیمارستان قرآن طلب می کند ، برایم قرآن بیاورید تا خداوند مریضیم را شفا دهد.
▫ غریب از وطن دور افتاده با خود قرآن حمل می کند تا در غربت در امان باشد…
▪ ومرده آرزو می کند کاش قرآنی همراهش بود تا درجات خود را با آن بالا می برد !!
▫ و ما نه زندانی هستیم ، نه مریض ، نه غریب ، نه مرده تا قرآن را طلب کنیم …!
? قرآن روبروی ماست ، روبروی چشمانمان !!
◾ اما منتظر هستیم تا به بلائی گرفتار شویم سپس قرآن را باز کنیم.
قرآن شرمنده ات هستیم
ای بانو
این بار، چه رنگی را برای زندگیت در نظر گرفته ای ….
تو یک انسانی،از جنس اشرف مخلوقات …
تو از جنس پاکی ها، از روح زیبای ها، تو از وجود خود خدایی بر روی زمین …
شیطان را ندیده ای، که آشکار به تو سلام دشمنی، آشکار راداده..
نجوای عاشقانه یار را نمیشنوی ?
جلوه زیبای دنیای، فریبنده ای را میبینی
دنیارو با چشمانی از نور ببین …
که وفا نکرد بر آدمی، از بدو تولد!
چه کسانی رفته اند :راه دور دراز تورا !
خطاب به خود بگو، من زیبایی خدارا میخواهم …
جمع خواهم کرد، کوله ای از نور در پرتو آسمانیم …..
حیا وعفتم رو که به امانت نزد من است، حفظ خواهم کرد. چرا که خدا دوستدار من وشیطان دشمنی آشکار است “”
روحانیت را با ستاره های آسمان جمع میبندم! ومردان خدایی رو چون “سلیمانی وبابایی” میبینم در چشمان معصوم وپاک،شهید سیزده ساله ای، که جان خودش را فدای ناموس وطن کرد میبینم ……..
تورا یاد باشد چشمان هرزه دنیا ،به پاکی ونجابت دختران پاک ایران است .که الگوی بشریت بوده اند وهستن تا ابدیت.. ..
باش چون دُری درون صدف ،در طناب آزادی خود نه، به آزادی بیان خیالات ومُبهم
شاید شنیده اید: که زن اسلامی چون فرشته های آسمون،؛ خانم خونه خودشه
نه مثل آدمکهای که نخ نمای آن در دستان شیاطینی چون آمریکا واستعمار باشد..
زنان ایران من از جنس دریای،زلال وپاکن
حجاب وعفت را سرمایه خود میدانند
چون ندارند ترسی از ظلم ومیگویند که عاشقان راه الله وکنیزان زهرا ( س) ما هستیم
بمان وبمان وبمان
که دور نیست راه دلیران
باش وبشنو و ببین
که نیستن پاکان هراسان
بجنگ برای خوبیها
نمان تو با بدیها
چشمان سر را ببند
ببین با چشم دل راه روشن
بحث روزگار خواهد گذشت
تو خواهی ماندو خدایت
“""""""""”
رنگ زندگیم را، همچون بانوان دشت کربلا از جنس صبر وغیرت میبینم …
همچون شهیده های که دادیم در راه اسلام ووطنم"” همچون زنانی ومادرانی که شکوهشان جلوه گر وآوازه پاکی آنها در دنیا حرف اول را میدهد ……
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
کنیز زهرا ( س)
کنار پدرش نیست
تا…
ما کنار خانواده هایمان باشیم.
با حفظ حجاب وجهاد چادریمان
نگه داریم خون پاک شهدارو
فردا روزی شرمنده بانو فاطمه زهرا( س) نشویم
باشیم سرباز مولایمان مهدی ( عج)
با حفظ عفت وحیای وچادر ی که به یادگار ماند از مادرمان
بخند آروم با لحن زیبای زنانه ، که نشود دل خوش نامحرم از زیبایی کلام زنانه ما
“""""من با حجابم جهاد میکنم “""”
ما برای آنکه ایران
گوهری تابان شود
خون دلها خورده ایم
رنج دوران برده ایم
چه خطرها کرده ایم
باشیم کنار رهبرمون
تا ابد وپای جونمون
وطنم مایه شرف وبزرگی
همه دنیا در کف این شرف وبزرگی
دولت مردانی چون سلیمانی وشیرازی
دارد پهلوانان در خور جهانی
جهان گوید که ایران مظهر بزرگی وعزت است
چون در دل خود رستم های نهفته است
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
کنیز زهرا ( س)
کلیپ تاثیرگزار (نماز جانباز)
به عارفان واصل بگویید عبادات شبانه شما مقبول تر است یا وضوی اجاره ایی این مرد عاشق ؟…
جمعه هارو عهد بسته ام بادلم
نباشم خوشحال در فراغ دوریت
تو ای مولا ای صاحب الزمانم
تو را به جان فاطمه
که شد فدای مرتضی
قدم رو چشمان گناه کار ما گذار
گر دوریم تو نزدیک مایی
گر بیای ما جان دهیم
دلهاهی ما دلتنگ شماست
تو ای شافی روز جزا
تو اگر بیای، دلها به شوق رود
دگر کسی، به غصه دل ندهد
تو ای مولا ،ای صاحب زمانم
کجا نشانه ای، ازت گیرم
اشک چشما نم را فدای دل مولایم کنم
تو ای نگار من
تو ای ماه چهارده من
تو ای قرار من
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س) الشتر
کنیز زهرا ( س)
خودت میدانی که من آدم بدبینی نیستم
ولی روزگار برایم این سؤال را تراشیده:
آیا جز تو میشود به کسی روی این زمین اعتماد کرد؟
جواب من به این سؤال این گونه است:
اگر تو نبودی، آدم قابل اعتمادی روی زمین نبود.
تو مرجع اعتمادی.
هر کسی به اندازهای که رنگ و بوی تو را میگیرد، قابل اعتماد میشود.
بدون اعتماد، دنیا همهاش وحشت بود و دلهره.
ممنونم که هستی تا اعتماد باشد.
صبحت بخیر تکیهگاه من!
قدرتم را جزم میکنم، برای فراموش کردن….
فراموش خواهم کرد، آن چیزهای که بهم گفتن …
فراموش خواهم کرد، آن حرفهای رو که پشت سرم گفته اند …
فراموش خواهم کرد، بار تهمت های رو که به دوش کشیدن ونثار روح بی امان وبی گناهان کردن …..
فراموش خواهم کرد، درد ورنج این دنیارو…..
چون من چیزی رو دارم که بهترین وعده عالمه …….
من خدارو دارم که نظاره گر هستش
من خدا رو دارم،که میبینه ومیبخشه “”
بخشش را آموخت به دریا دلان “”
که ای بنده من، تو را چه شده
من که همیشه همه چیز رو میبخشم ، پس تو را چه شده که بخشش را آویزه دلت نمیکنی
راه آرزوهات طولانی تر از عمرت هست
پس چه دلخوشی بر این دنیا،بدان وبمان با خدایت که اوست خدای رحمان وکریم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
"آن روز را که گناه انجام نشود عید است"
تورا مژده دهم ای مسلمان
آمده ای به راه یاران
تو دوست داری خوشی وشادی را
دور شوی از غم ،غصه و هیاهو ها
مولا علی (ع)رفت راه بندگی
شد نامش تا ابد، آوازه زندگی
محمد ( ص)،که نورعین است همه دانند
زهرا ( س)، که نشانه ی حیا وشرف وبزرگیست
کردن آزار دشمنان، اهل بیت را
بودن حسود وبخیل در را دین
دشمن شدن با اهل بیت،نگین زمین
چه خوار گشتن دشمنان اسلام
چون نماند از آنها نشان
اهل بیت ما چون پاک بودن وخدایی
نامشان تا ابد ماند در دلها ی
الان که نوبت به مولایم مهدی است
نماینده ایشون ولی فقیه است
اوست اسوه صبر واستقامت
ندارن دشمنان چشم دیدنش
ما داریم در دنیا
یک سپر چون سد در مقابل آبها
اسلام ما نشانه عزت وپایندگیست
هرکس مانده با اسلام آخرش خوشی است
تو بمان با مولایمان مهدی ای مسلمان
نکن گناه به درگاه الله ای مسلمان
که باشد هر روزت عید بندگی
باشی در پیشگاه ایزد چو ستاره ای
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
دیواری بین ما وشماست، ای تاج سر ما
دل های ما بی قرار است، ای سایه سر ما
ما روسیاه درگاه الله ایم …..
تو بگو جز الله، کی رو داریم
تو ای یادگار محمد( ص)
تو ای از اهل احمد ( ص)
به علی الهی العفو
به محمد الهی العفو
نگاه ما به درگاهت
ما همه گناه کاریم
همه ما رو به،درگاه الله داریم
چشمان ما گریه دارن
به دوری از تو، اشک میریزند
بار گناهمون را بهانه نکن
دیدارت را از ما دریغ نکن
الهی العفو
مولا،ما رو ببخش
ما خواهیم سربازت بمونیم
به شرف وآزدگی بمانیم
ربنا الهی العفو
ربنا الهی العفو
ای مولاو سرور من
همه ما منتظرت میمونیم
، تا اینکه لایقمون بدونی
منت رو سرمون گذاری
قدم رو چشامون گذاری
به امید روزی که ببینیم ظهور مولایم مهدی ( عج ) صلوات
#به_قلم_خودم
زهرا امیری مدرسه بنت الرسول ( س)
? تصاویری از شهید ابراهیم هادی ?
از کودکی و نوجوانی و جوانی ✨
⭐️خوش به سعادت شهدا ،، خوش درخشیدن ⭐️
?
?
? ? ?